Name:
Location: Tehran, Iran
ايميل email
RSS

2006/06/21

رمان دیکتاتور - تامس کنیلی


رمان دیکتاتور
نویسنده: تامس کنیلی
مترجم: حسن افشار
نشر اختران
چاپ اول 1385
2600 تومان
.
تامس کنیلی در 1935 در پایتخت استرالیا، سیدنی به دنیا آمد. در دانشگاه، الاهیات خواند و در سال 1960 انصراف داد و معلم شد. اولین رمان خود را در 1964 به چاپ رساند. چهار بار نامزد دریافت جایزه بوکر شد و در سال 1982 برای رمان "کشتی شیندلر" آن را دریافت کرد. در 1993 "استیون اسپیلبرگ بر اساس این رمان فیلم "فهرست شیندلر" را ساخت که نه تنها کنیلی را مشهور کرد بلکه خودش نیز جایزه ی اسکار را ربود. کنیلی بیش از 20 رمان در کارنامه خود دارد که به گرایش های مذهبی و سیاسی و اجتماعی می پردازد؛ پیدایش استرالیا، جنگ داخلی آمریکا، جنبش ضد اشغال ایرلند، و کتاب حاضر که مسئله ی عراق زمان صدام است و جنگ با ایران.
"مقدمه ی کتاب"
"رمان دیکتاتور" داستان مهاجری ست در اردوگاه های استرالیا که منتظر صدور مجوز پناهندگی ی خود است و برای دوست استرالیایی ی خود زندگی و چرایی ی فرارش از کشور را تعریف می کند. کشوری که زیر یوغ دیکتاتوری خودکامه - که آن را عمو می خواند - است و گرفتار تحریم های بین المللی. کنیلی نه نام کشور را می گوید و نه نام دیکتاتور را. حتی نام شخصیت های داستان را نیز به صورت مستعار و تخیلی به کار می برد. اما همه چیز نشان از این دارد که آن کشور عراق است و آن دیکتاتور صدام حسین. نشانه هایی از این واضح تر:کشوری ست نفت خیز و متشکل از سنی ها و شیعیان، کشور در حال جنگ با آن ها اکثرا شیعه اند و جوان هایی دارند با سربندهای سرخ که خودشان را روی مین می اندازند تا راه را باز کنند، کشوری ست نفت خیز و در حال تحریم های بین المللی، با آمریکا دشمن است، متهم به داشتن سلاح های شیمیایی و میکروبی ست و در جنگ با کشور مقابل از گاز خردل و تابین استفاده کرده، دیکتاتور آدمی ست روستایی که از انقلابی درون گروهی به سمت رئیس جمهوری ی دائم کشور رسیده، دامادش را به جرم جاسوسی و قصد پناهنده گی به کشوری غربی می کشد، پسرش دیوانه ای ست که بعد از باخت تیم فوتبال دو مسئول تیم را می کشد، و ... .
"رمان دیکتاتور" رمان خواندنی و جذابی ست. خواندن لحظات جنگ با ایران از زبان یک عراقی. قاچاق نفت توسط قاچاقچیان این کار، در حالی که کشتی های سازمان ملل کاملا منطقه را زیر نظر دارند. داستان جذاب و ساختار طعن و طنزروایتی ی آن. به قول شخصیت داستان که: "داستانی که دو عنصر طعن و طنز را ندارد به درد نوشتن نمی خورد." جایی از داستان که اندرو از دیدار با عمو – دیکتاتور – می گوید، مثال خوبی برای طعن و طنز رمان است؛
" اندرو گفت عمو خیلی مودبانه خواسته هایش را می گوید. می شود گفت تقریبا خواهش می کند. فقط در زندان، یا بیخ دیوار، پی می بری که حرفش دستور بوده است." ص 27

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home