Name:
Location: Tehran, Iran
ايميل email
RSS

2006/04/02

تنهایی پر هیاهو - بهومیل هرابال



تنهایی پر هیاهو
نویسنده: بهومیل هرابال
مترجم: پرویز دوائی
نشر کتاب روشن ( وابسته به نشر آبی )
چاپ سوم تابستان 1384
1500 تومان
.
هرابال به سال 1914 در شهرک ژیدنتسه در کشور امروزین چک به دنیا آمد. دانشکده حقوق را در سال های 1935 تا 1939 گذراند و دکترای حقوق را در سال 1948 گرفت. بهعلاوه گذراندن دوره هایی در سطح دانشگاهی، در فلسفه، ادبیات، و تاریخ هنر. اما به علت خفقان دوره اشغالگری ی کمونیستی ی شوروی ی سابق، مبنی بر اینکه همه باید مشاغل کارگری را تجربه کنند، استفاده ای از مدرکش نتوانست ببرد. هرابال مشاغل زیادی داشته است: کارگر راه آهن، مسئول خط و راهنمایی قطارها، نماینده بیمه، دستفروش دوره گرد اسباب بازی، کارگر ذوب آهن، کارگر بسته بندی ی کاغذ باطه و چندین شغل کارگری ی دیگر که بعد ها در نوشته هایش نمود پیدا کرد.
با آنکه او از دهه 1930 به نوشتن پرداخته بود اما تا دهه 1950 نوشته ای برای چاپ بیرون نداد. چاپ مجموعه داستان "چکاوک های پای بسته" در اواخر دهه 1950 به توقیف و جمع آوری ی آن انجامید. کتاب خمیر شد و برای هرابال موجب آن شد که که کتاب هایش را در کشوی میزش نگه دارد تا سال 1963 که مجموعه داستان "مروارید های اعماق" به چاپ رسید و در فاصله یکی دو ساعت نایاب شد. هرابال در سال 1969 ممنوع القلم شد و محبوبترین نویسنده چک لقب یافت. هرابال گرچه سیاسی نویس نبود، اما چون غالب آثارش در دل جامعه و فرهنگ چک ریشه دارد، روایت هایش عمق استبداد دوران اشغال را به خوبی نمایان می کند. درسال 1975 که دوباره مجوز انتشار به کتاب هایش داده شد بهترین آثار خود را : من پیشخدمت شاه انگلیس بودم، کوتاه کردن مو، وحشی نجیب، شهرکی که زمان در آن متوقف شد، و تنهایی پر هیاهو به صورت زیراکس به دست مردم رسیده بود. اما با این حال صف های طویل مردم در جلوی کتابفروشی ها برای خرید کتاب های او اعجاب انگیز بود. به طوری که صد تا صد و پنجاه هزار نسخه از کتاب های او در یک روز نایاب می شد. هرابال نویسنده ای بسیار پرکار بود به گونه ای که چاپ مجموعه آثار او بالغ بر 19 جلد شد. هرابال در سال 1997در بیمارستان بستری شد و در حالی که گفته بود می رود به پرندگان غذا دهد از طبقه پنجم بیمارستان به پایین افتاد ( و یا پرید ). از توانایی ی او همین بس که کوندرا از او به عنوان "به یقین بهترین نویسنده ی امروز چک" یاد می کند و زبان او را "ترکیبی از طنز خاکی با زبانی مرصع و فاخر" می داند و ادبیات چک را به دو دوره قبل و بعد از هرابال تقسیم می کند.
تنهایی پر هیاهو که به گونه ای مرثیه ای ست بر خمیر شدن کتاب "چکاوک های پای بسته"، کتاب ست تکان دهنده که بعد از خواندنش در می مانی که چرا تا به حال اثری از این نویسنده در کتاب های ترجمه شده به فارسی نبوده است. تنهایی پر هیاهو داستان ست به واقع پیشرو. داستانی که در آن مسیح و نیچه به دیدار هم می آیند. داستانی با موضوعی بسیار غریب: کارگری که شغلش خمیر کردن و بسته بندی ی کاغذ است علاقه عجیبی به کتاب و مطالعه دارد. بین انواع کاغذ های باطله برای خمیر کردن آنها به محل کارش می آورند گاهی کتابی می بیند وآن را با آیینی خاص قدر می نهد. تضاد بین شغل و علاقه هانتا (شخصیت و راوی ی داستان ) را به جنون رسانده. صحنه های تکان دهنده و تصویرهای واضحی که هرابال در داستان می آفریند اجازه کنار گذاشتن کتاب را به خواننده نمی دهد. کاغذ های به خون آغشته ای که گویا از قصابی آمده اند و سر تا پای شخصیت داستان به آن آغشته می شود، موشهایی که از لباس او در میخانه بیرون می آیند، دختری که به خانه او می آید و در تابستان و زمستان آتش روشن می کند، دختران کولی ای که برای دیدارش به محل کارش می آیند، کتابخانه های چیده شده بالای تختش که به کابوسش تبدیل شده، و هزار نکته ی دیگر که گفتن شان لذت خواندن کتاب را کم می کند.
مرز بین خیال و واقع آن قدر در این رمان باریک است که نه تنها خواننده، شخصیت داستان نیز راه تمایز آن ها را نمی داند. شخصیتهای غریب و تازه، و در عین حال ملموس و باور پذیر، لحظه ای خواننده را از همذات پنداری با آنان رها نمی کند. ترجمه توانای پرویز دوائی از زبان اصلی ی چک، به قدری جذاب است که گویا رمان را به زبان اصلی می خوانیم و اثری از زبان رایج ترجمه در ایران خبری نیست.
داستان به روایت اول شخص است. راوی که همان شخصیت اصلی ی داستان است گرفتار جنونی شده که از کثرت دانش و اطلاعات و علاقه مطالعه در تضاد با شغلی که دارد ناشی می شود. شروع داستان که از نکات مهم هر داستانی ست، از نقطه قوت این رمان به شمار می آید. تضاد آشکار شغل راوی با احوالاتش از همان جملات آغازین کتاب به چشم می خورد. رفت و برگشت های زمانی که محصول ذهن راوی ست چنان درست و منطقی روایت می شوند که خواننده به عمق ناراحتی ی روحی و فکری ی راوی داخل می شود بدون آن که چیز زیادی از زندگی ی او بداند. و در این رفت و برگشت هاست که رفتار راوی برای خواننده به گونه ای توجیه می شود. یادآوری ی خاطرات گویی تمام زندگی ی راوی را احاطه کرده است.
بعد از خواندن کتاب افسوسی به جا می ماند؛ کتاب دیگری از بهومیل هرابال به زبان فارسی موجود نیست(1).
.
(1) درحد اطلاع من تنها یکی؛ داستان کوتاه کافکائیه با ترجمه عباس پژمان < ادب نامه ی شرق، شماره ی 9، ویژه ی داستان، جلد 1 >

4 Comments:

Anonymous Anonymous said...

محسن عزيز اين رمان را خواندم و كلي محسوس شدم.
اميدوارم كه موفق باشي
محمد حسن خدائي

2:13 AM  
Blogger محسن ظهوري said...

موفق باشی مرد بزرگ

11:01 PM  
Anonymous Anonymous said...

دوست عزیز من این کتاب را خوانده ام و آقای دوایی با ترجمه این کتاب خدمت بزرگی به ادب دوستان ایرانی کرده. اگر خواستی به وبلاگ من سر بزنwww.anooshchap.blogfa.com

11:18 PM  
Anonymous babak hedayat said...

آوردگاه عشق وقلدر مابی بود این کتاب . نوشته ی شما هم خوب بود.یاهو.

11:30 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home