کتاب نوشت

Name:
Location: Tehran, Iran
ايميل email
RSS

2009/08/22

پژوهشي درباره مي - فريدون جنيدي

.

پژوهشي درباره مي

نويسنده: فريدون جنيدي

نشر اينترنتي: سايت بنياد نيشابور

http://www.bonyad-neyshaboor.com/articles.php

.

فریدون جنیدی در بيستم فروردین‌ماه 1318 در شهر نیشابور به دنيا آمد. او سال‌هاي بسياري از زندگي‌اش را صرف فرهنگ و زبان‌هاي باستاني ايران كرد و تاكنون 30 جلد كتاب درباره فرهنگ و تاريخ ايران نوشته است. جنيدي در سال ۱۳۵۸، بنیاد نیشابور را بنیان نهاد كه خود هم اکنون مدیر اين بنیاد و نشر بلخ كه زيرمجموعه اين بنياد به حساب مي‌آيد است. او سال‌ها استاد دانشگاه‌های صنعتی شریف، تهران و کرمان بوده‌ و به آموزش زبان‌های باستاني و شاهنامه می‌پرداخته ‌است. جنيدي اکنون نیز به صورت آزاد و رایگان به آموزش زبان‌های پهلوی و اوستایی و برگزاری انجمن‌های شاهنامه‌خوانی در بنیاد نیشابور مشغول است.

از جمله مهمترين كارهاي فريدون جنيدي ويرايش شاهنامه فردوسي توسط اوست كه 30 سال از عمرش را صرف آن كرد. او بيت‌هايي را كه به اعتقادش به اين اثر جاودانه افزوده شده، يافته و با توضيحاتي وجود اين ابيات را ثابت كرده است. از ديگر آثار جنيدي مي‌توان به «زندگي و مهاجرت آرياييان بر پايه گفتارهاي ايران»، «فرهنگ‌واژه‌هاي اوستايي»، «حقوق بشر جهان امروز و حقوق جهان در ايران باستان»، «زمينه شناخت موسيقي ايراني»، «نامه فرهنگ ايران»، «داستان‌هاي شاهنامه و سرگذشت ايران»، «نامه پهلوانی»، «فرهنگ هزوارش‌های پهلوی»، «داستان‌های رستم پهلوان»، «زروان، سنجش زمان در ایران باستان»، «فضل بن شادان نیشابوری و نبرد اندیشه‌ها در ایران پس از اسلام» اشاره كرد و البته بسياري كتب و مقاله را هم به اين ليست افزود.

«پژوهشي درباره مي» داستان مي و ميگساري در ايران است. جنيدي در ابتداي اين تحقيق ارزشمند خود، نكته‌اي را مطرح مي‌كند و در سراسر پژوهش به رمزگشايي از همين نكته مي‌پردازد.؛ «با آن‌كه محتسبان و شحنه‌ها در درازناي هزارسال رندان و قلندران از هم‌آغوشي با دختر رز نهي مي‌كردند، باز مستي شراب چندان در رگهاي شعر و ادب و عرفان ايراني دويده است كه آغوش هر دفتر شعري را مي‌گشاييم، بوي «مي» مي‌دهد. ببينيم با اين نهي از منكر، چه رخ داده است كه شراب، موضوع شوريدگي سرمستي عارفانه ايراني است، نامش آخرين پناهگاه رهروان طريقت است سكرش همسنگ نيايشي است لطيف و شاعرانه

جنيدي در اين مقاله كوتاه، از خواستگاه شراب نزد ايرانيان مي‌گويد و مراحل ساخت شراب را در ايران باستان توضيح مي‌دهد. از جام جم كه يادآور نخستين شراب جمشيدي است مي‌نويسد و از حافظ مثال مي‌آورد: «به سر جام جم آن‌گه تواني كرد / كه خاك ميكده كحل بصر تواني كرد.» انواع جام‌ها و ظروف نگهداري شراب را توضيح مي‌دهد و جام هفت خط را به رساله خسرو انوشيروان و ريدك شرح مي‌دهد.

جنيدي شراب‌گيري در ايران باستان و واحد اندازه‌گيري آن‌را مي‌گويد و سپس به شاعران شراب باز مي‌پردازد و آن‌ها را به نام رندان شرابي خطاب مي‌كند.

مقاله كوتاه جنيدي درباره مي است و گفتني‌هاي بسياري دارد كه خواندنش براي كساني كه با اين مقولات آشناترند، لذت‌بخش‌تر خواهد بود. كتاب را مي‌توانيد از لينك بالا به صورت پي دي اف دانلود كنيد.

2009/08/20

عامه‌پسند - چارلز بوكفسكي

.

عامه‌پسند

نويسنده: چارلز بوكفسكي

مترجم: پيمان خاكسار

نشر چشمه

چاپ اول بهار 88

قيمت: 4000 تومان

.

چارلز بوکفسکی، نويسنده پيشروي ادبيات داستاني آمريكا، زاده شهر آندرناخ آلمان‌غربی، در سال 1920 ميلادي است. او در سه سالگي به لس‌آنجلس رفت و در سال 1939 وارد کالج لس‌آنجلس‌سیتی شد، ولي دو سال بعد آن‌جا را با هدف نویسندگی ترک کرد. خودش مي‌گويد آن‌قدر داستان‌هايش را براي مجلات مختلف فرستاد تا در نهايت داستاني را كه از همه ساده‌تر و به‌روزتر بود انتخاب و چاپ كردند. همين موضوع باعث شد تا او از نوشتن دلسرد شود و براي 20 سال به انواع و اقسام كارها تن دهد؛ نصب پوستر در بزرگراه‌ها، رانندگی کامیون و لودر، نگهبانی، ظرف‌شویی، كارگر کارخانه‌هاي تولید بیسکویت سگ، کیک و شیرینی‌پزی، کار در اداره پمپ بنزین و نهايتا 15 سال نامه‌رساني در اداره پست. اما شانس زماني به او روي آورد كه مدير انتشارات بلك اسپرو از او خواست تا به ازاي دريافت ماهي صد دلار، كار در اداره پست را رها كند و صرفا به نوشتن روي آورد. درست است كه بوكفسكي تا قبل از اين پيشنهاد هم داستان و شعر مي‌نوشت، ولي با اخذ اين قرارداد، فرصتي پيدا كرد تا تمام وقت خود را براي اين كار بگذارد.

شخصيت‌هاي اصلي آثار اين نويسنده سرخوردگاني هستند كه جامعه آن‌ها را پس زده و در شهري مملو از فساد زندگي مي‌كنند. زبان روایی او صریح و رک، و داستان‌هايش سرشار از تصاویر زننده است. او در بعضي از نوشته‌هایش، زندگي خود را در غالب شخصیتی به نام «هنری چیناسکی» مي‌ريخت و خود روايتگر خود مي‌شد.

بوكفسكي با زبان صريح خود و با نشان دادن تصاوير عريان از جامعه آمريكا به منتقد پر و پا قرص اين جامعه تبديل شد و با پيشبرد قصه‌هاي ماليخوليايي‌اش در دنياي عادي، ا آن زبان كوچه بازاري‌اش زبانزد منتقدان ادبي است. او در نوشتن تقيد و محدوديتي نداشت و هرگز به سبك خاصي وفادار نبود.

او در نوشتن بسيار فعال بود و زماني كه در 73 سالگي، در سال 1994 بر اثر بیماری سرطان خون در سن‌پدرو از دنیا رفت، بیش از هزار قطعه شعر، ۱۰۰ داستان کوتاه و شش رمان از خود به جا گذاشته بود كه «عامه‌پسند» يكي از بهترين آن‌هاست. این اثر آخرین رمانی است که در زمان حیات بوکفسکی منتشر شد. پیمان خاکسار ترجمه درست نام رمان را مبتذل می‌داند که به دلایلی این نام را برای ترجمه انتخاب نکرده است.

«نيك بلان» شخصيت اصلي رمان «عامه‌پسند» است. كارآگاهي خصوصي كه هيچ شباهتي به كارآگاه‌هاي مطرح داستان‌هاي پليسي مثل شرلوك هولمز و هركول پوآرو ندارد. البته بهتر است كه واژه «هيچ شباهتي» را به كار نبرم، چرا كه در بعضي نكته‌ها، بي‌شباهت هم به كارآگاه‌هاي رمان پليسي نيست؛ دائم‌الخمر است مثل معتاد بودن هولمز به مورفين، و به سرعت راه‌حل نهايي حل مسئله‌اي را مثل پايان داستان‌هاي پوآرو كشف مي‌كند. البته شباهت‌ها فقط در همين حد است.

كارآگاه اين رمان برخلاف بسياري از شخصيت‌هاي اين ژانر ادبي، زرنگ و همه فن حريف مثل اکثر کارآگاهان، يا ابله و دست و پا چلفتي مثل کارهای ریموند چندلر نيست، او از هر دوي اين صفات چيزي در خود دارد؛ گاهي به سرعت مسئله‌اي را حل مي‌كند و گاهي به خاطر حماقتش تا خرخره درگير مي‌شود. او انسان تضادهاست، و ساختارشكني اين رمان هم در همين نكته نهفته است. همه‌چيز در اين رمان حول و حوش ذهنيت شخصيتي شكل گرفته كه در تضاد زندگي مي‌كند. بوكفسكي، در «عامه‌پسند» كارآگاهي خلق مي‌كند كه حتي نمي‌داند چيزهايي كه مي‌بيند حقيقت است يا دروغ. اتفاقات غيرواقعي پيرامون او، در دنيايي عادي اتفاق مي‌افتد و وقايع باورنكردني به باوركردني‌ترين شكل ممكن روي مي‌دهد. نيك بلان روي پرونده‌هايي كار مي‌كند كه منحصربه‌فرد است و بيشتر به دنياي علمي تخيلي شباهت دارد؛ او بايد «لويي فردينان سلين»، نويسنده فرانسوي مرده را براي خانم مرگ بيابد، شر موجودي فضايي به نام «جيني نيترو» را از سر «گراورز» كم كند، گنجشك قرمزي را كه اصلا نمي‌داند چيست براي «جان بارتون» پيدا كند و سندي براي خيانت «سيندي» همسر «جك باس» رو كند. كارآگاه «عامه‌پسند» در تضاد به سر مي‌برد و بوكفسكي اين تضاد را حتي در تك‌گويي‌هاي او هم گذاشته، تك‌گويي‌هايي كه هر جمله آن نقيضه‌اي بر جمله قبلي است:

وقتي كه به او كار پيشنهاد مي‌شود: «كار و بار داشت بهتر مي‌شد ولي سقف داشت بدتر از هميشه چكه مي‌كرد.»

وقتي كه كارها زياد مي‌شود و او بايد عجله كند: «يك عالمه كار داشتم. دنبال يك مگس گشتم تا بكشم.»

وقتي مي‌خواهد خود را معرفي كند: «چشم‌هايم آبي بودند و كفش‌هايم كهنه.»

وقتي كه فضاي پيرامون خود را شرح مي‌دهد: «از بيرون صداي گلوله شنيدم و فهميدم كه اوضاع همه‌چيز در دنيا رو به راه است.»

وقتي كه حرف‌هاي حكيمانه مي‌زند: «مشكلات و رنج تنها چيزهايي هستند كه يك مرد را زنده نگه مي‌دارند. شايد هم اجتناب كردن از مشكلات و رنج.»

«عامه‌پسند» رمان پليسي شگفت‌انگيزي‌ست كه شباهتي با الگوهاي پيش از خود ندارد. شخصيتي دارد كه كمتر به كار مي‌پردازد، مدام مي‌نوشد و با همه كافه‌داران شهر دعوايش مي‌شود، و در اوج درگيري از آن‌ها مي‌پرسد: «راستي تو نمي‌دوني گنجشك قرمز چيه؟» و اين همان سئوالي است كه بلان، جوابش را در انتهاي داستان مي‌گيرد، جوابي كه پيدا كردن آن به خواندن اين رمان ارزشمند مي‌ارزد.

2009/08/09

فرزند پنجم - دوريس لسينگ

فرزند پنجم
نويسنده: دوريس لسينگ
مترجم: مهدي غبرائي
نشر ثالث
چاپ دوم 1387
3200 تومان
.

دوریس لسینگ با نام اصلي دوريس مي تايلر در ۲۲ اکتبر ۱۹۱۹ در كرمانشاه ايران زاده شد، ولي اين اصلا به اين معنا نيست كه او او نويسنده‌اي ايراني‌ست. به دنيا آمدنش در اين كشور را بايد نتيجه شغل پدرش آلفرد تايلر انگليسي دانست. او كارمند بانك شاهنشاهی ایران بود و براي همين هم به همراه همسرش امیلی ماد تايلر به كرمانشاه آمده بود. دوريس شش ساله بود كه به همراه خانواده به رودزياي جنوبي – زيمبابوه فعلي – مهاجرت كرد. او را به یک مدرسه دخترانه کاتولیکی فرستادند كه البته در ۱۳ سالگی آن‌جا را ترک کرد و از آن پس تحصیل را به صورت شخصی ادامه داد. دوريس دو سال بعد خانه پدري را هم ترک کرد و به عنوان پرستار بچه مشغول به کار شد. همين عصيان او بود كه باعث شد تا مسير زندگي‌اش تغيير كند و افكار تازه‌اي در ذهن اين نوجوان بوجود آيد؛ كارفرمايش متون سیاسی و جامعهشناسی در اختيار او مي‌گذاشت و او هم با ولع تمام آن‌ها را مي‌خواند. تقریبا در همین زمان بود که نوشتن را هم آغاز کرد.


دوريس لسينگ در سال 1937 به كشور پدري‌اش انگلستان برگشت و در مدت كوتاهي ازدواج كرد. شش سال بعد پس از طلاق، با همسر دومش، گوتفرید لسینگ در یک باشگاه کتاب سوسیالیستی آشنا شد و خیلی زود با هم ازدواج کردند. در سال ۱۹۴۹ لسینگ از او هم طلاق گرفت و نخستین رمانش با عنوان «علفها آواز میخوانند» منتشر كرد. اما اثری که باعث شهرت لسینگ شد «دفترچه طلایی» بود که در سال ۱۹۶۲ نوشته شد، و اينشهرت ادامه پيدا كرد تا سال 2007 كه آكادمي نوبل او را برنده جايزه نوبل ادبيات اعلام كرد. سبك كاري اين نويسنده را به طور کلی به سه دوره تقسیم می‌كنند؛ تم کمونیستی – با درنمايه اجتماعي – از 1944 تا 1956، تم روانشناختي از ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۹ و پس از آن تم صوفیانه که در زمینهای علمی- تخیلی نوشته شده است.


رمان «فرزند پنجم» اثري‌ست ترسناك، البته نه به شيوه فيلم‌هاي هاليوودي. بهتر است اين رمان را هولناك بنامم تا با ژانر ترسناكي كه مثلا استفن كينگ در آن قلم مي‌زند اشتباه نشود. فرزند پنجم ماجراي به دنيا آمدن پسربچه‌اي‌ست بدوي صفت در دنياي مدرن. بهتر است خيلي كوتاه داستان را مرور كنم.


هريت و ديويد با هم ازدواج مي‌كنند تا خيلي بچه داشته باشند، ده تا دوازده تا شايد هم بيشتر. همه مخالف اين موضوع هستند اما آن‌ها فرزند كمتر را تئوري مزخرفي مي‌دانند و در كار خود پيش مي‌روند. چهار بچه به خوبي و خوشي به دنيا مي‌آيند و هريت پنجمين فرزند را حامله مي‌شود؛ فرزندي كه حامله‌گي دردناكش خبر از وقوع يك فاجعه به مادر مي‌دهد.


شايد با خواندن اين خلاصه داستان فكر كنيد كه با رماني خانوادگي طرف هستيد كه به چگونگي تربيت فرزند و حل مشكلات والدين و فرزندي مي‌پردازد. نمي‌خواهم تصور شما را از تغيير دهم چرا كه اين موضوع هم به نوعي در اين رمان وجود دارد. اما موضوع اينجاست كه فرزند پنجم اين خانواده با محبت و صميمي، يك انسان بدوي‌ست، موجودي از دوراني كه انسان‌هاي نخستين دور آتش مي‌نشستند و گوشت شكار را با بيرحمي از چنگ يكديگر درمي‌آوردند. تم كلي اين رمان آمدن انساني از اعماق تاريخ به بطن مدرنيته و زندگي شهري است؛ نوعي از زندگي كه آداب و اخلاق تمدن را با خود يدك مي‌كشد و انسان بودن تعريفي اجتماعي دارد. پس بن – فرزند پنجم اين خانواده – ديگر نه انسان كه يك شيطان محسوب مي‌شود؛ حتي از ديد خانواده‌اش.

دموكراسي آداب خود را دارد؛ تحمل عقيده مخالف و عدم تحميل عقيده خود بر ديگران يكي از چارچوب‌هاي اين تفكر است. «فرزند پنجم» اين نوع تفكر مقدس انساني را به چالش مي‌كشد؛ آيا مي‌شود بن را تحمل كرد؟ و همين موضوع ساده تبديل به رماني دهشتناك مي‌شود و مخاطب خود را به وضوح مي‌ترساند. ترسي كه نه با ورود ناگهاني يك شبح در شبي تاريك و باراني كه نور رعد و برق پنجره‌ها را روشن كرده، بلكه با تقابل دو نوع زندگي ايجاد مي‌شود؛ بن و ديگران.