کتاب نوشت

Name:
Location: Tehran, Iran
ايميل email
RSS

2009/08/22

پژوهشي درباره مي - فريدون جنيدي

.

پژوهشي درباره مي

نويسنده: فريدون جنيدي

نشر اينترنتي: سايت بنياد نيشابور

http://www.bonyad-neyshaboor.com/articles.php

.

فریدون جنیدی در بيستم فروردین‌ماه 1318 در شهر نیشابور به دنيا آمد. او سال‌هاي بسياري از زندگي‌اش را صرف فرهنگ و زبان‌هاي باستاني ايران كرد و تاكنون 30 جلد كتاب درباره فرهنگ و تاريخ ايران نوشته است. جنيدي در سال ۱۳۵۸، بنیاد نیشابور را بنیان نهاد كه خود هم اکنون مدیر اين بنیاد و نشر بلخ كه زيرمجموعه اين بنياد به حساب مي‌آيد است. او سال‌ها استاد دانشگاه‌های صنعتی شریف، تهران و کرمان بوده‌ و به آموزش زبان‌های باستاني و شاهنامه می‌پرداخته ‌است. جنيدي اکنون نیز به صورت آزاد و رایگان به آموزش زبان‌های پهلوی و اوستایی و برگزاری انجمن‌های شاهنامه‌خوانی در بنیاد نیشابور مشغول است.

از جمله مهمترين كارهاي فريدون جنيدي ويرايش شاهنامه فردوسي توسط اوست كه 30 سال از عمرش را صرف آن كرد. او بيت‌هايي را كه به اعتقادش به اين اثر جاودانه افزوده شده، يافته و با توضيحاتي وجود اين ابيات را ثابت كرده است. از ديگر آثار جنيدي مي‌توان به «زندگي و مهاجرت آرياييان بر پايه گفتارهاي ايران»، «فرهنگ‌واژه‌هاي اوستايي»، «حقوق بشر جهان امروز و حقوق جهان در ايران باستان»، «زمينه شناخت موسيقي ايراني»، «نامه فرهنگ ايران»، «داستان‌هاي شاهنامه و سرگذشت ايران»، «نامه پهلوانی»، «فرهنگ هزوارش‌های پهلوی»، «داستان‌های رستم پهلوان»، «زروان، سنجش زمان در ایران باستان»، «فضل بن شادان نیشابوری و نبرد اندیشه‌ها در ایران پس از اسلام» اشاره كرد و البته بسياري كتب و مقاله را هم به اين ليست افزود.

«پژوهشي درباره مي» داستان مي و ميگساري در ايران است. جنيدي در ابتداي اين تحقيق ارزشمند خود، نكته‌اي را مطرح مي‌كند و در سراسر پژوهش به رمزگشايي از همين نكته مي‌پردازد.؛ «با آن‌كه محتسبان و شحنه‌ها در درازناي هزارسال رندان و قلندران از هم‌آغوشي با دختر رز نهي مي‌كردند، باز مستي شراب چندان در رگهاي شعر و ادب و عرفان ايراني دويده است كه آغوش هر دفتر شعري را مي‌گشاييم، بوي «مي» مي‌دهد. ببينيم با اين نهي از منكر، چه رخ داده است كه شراب، موضوع شوريدگي سرمستي عارفانه ايراني است، نامش آخرين پناهگاه رهروان طريقت است سكرش همسنگ نيايشي است لطيف و شاعرانه

جنيدي در اين مقاله كوتاه، از خواستگاه شراب نزد ايرانيان مي‌گويد و مراحل ساخت شراب را در ايران باستان توضيح مي‌دهد. از جام جم كه يادآور نخستين شراب جمشيدي است مي‌نويسد و از حافظ مثال مي‌آورد: «به سر جام جم آن‌گه تواني كرد / كه خاك ميكده كحل بصر تواني كرد.» انواع جام‌ها و ظروف نگهداري شراب را توضيح مي‌دهد و جام هفت خط را به رساله خسرو انوشيروان و ريدك شرح مي‌دهد.

جنيدي شراب‌گيري در ايران باستان و واحد اندازه‌گيري آن‌را مي‌گويد و سپس به شاعران شراب باز مي‌پردازد و آن‌ها را به نام رندان شرابي خطاب مي‌كند.

مقاله كوتاه جنيدي درباره مي است و گفتني‌هاي بسياري دارد كه خواندنش براي كساني كه با اين مقولات آشناترند، لذت‌بخش‌تر خواهد بود. كتاب را مي‌توانيد از لينك بالا به صورت پي دي اف دانلود كنيد.

2009/08/20

عامه‌پسند - چارلز بوكفسكي

.

عامه‌پسند

نويسنده: چارلز بوكفسكي

مترجم: پيمان خاكسار

نشر چشمه

چاپ اول بهار 88

قيمت: 4000 تومان

.

چارلز بوکفسکی، نويسنده پيشروي ادبيات داستاني آمريكا، زاده شهر آندرناخ آلمان‌غربی، در سال 1920 ميلادي است. او در سه سالگي به لس‌آنجلس رفت و در سال 1939 وارد کالج لس‌آنجلس‌سیتی شد، ولي دو سال بعد آن‌جا را با هدف نویسندگی ترک کرد. خودش مي‌گويد آن‌قدر داستان‌هايش را براي مجلات مختلف فرستاد تا در نهايت داستاني را كه از همه ساده‌تر و به‌روزتر بود انتخاب و چاپ كردند. همين موضوع باعث شد تا او از نوشتن دلسرد شود و براي 20 سال به انواع و اقسام كارها تن دهد؛ نصب پوستر در بزرگراه‌ها، رانندگی کامیون و لودر، نگهبانی، ظرف‌شویی، كارگر کارخانه‌هاي تولید بیسکویت سگ، کیک و شیرینی‌پزی، کار در اداره پمپ بنزین و نهايتا 15 سال نامه‌رساني در اداره پست. اما شانس زماني به او روي آورد كه مدير انتشارات بلك اسپرو از او خواست تا به ازاي دريافت ماهي صد دلار، كار در اداره پست را رها كند و صرفا به نوشتن روي آورد. درست است كه بوكفسكي تا قبل از اين پيشنهاد هم داستان و شعر مي‌نوشت، ولي با اخذ اين قرارداد، فرصتي پيدا كرد تا تمام وقت خود را براي اين كار بگذارد.

شخصيت‌هاي اصلي آثار اين نويسنده سرخوردگاني هستند كه جامعه آن‌ها را پس زده و در شهري مملو از فساد زندگي مي‌كنند. زبان روایی او صریح و رک، و داستان‌هايش سرشار از تصاویر زننده است. او در بعضي از نوشته‌هایش، زندگي خود را در غالب شخصیتی به نام «هنری چیناسکی» مي‌ريخت و خود روايتگر خود مي‌شد.

بوكفسكي با زبان صريح خود و با نشان دادن تصاوير عريان از جامعه آمريكا به منتقد پر و پا قرص اين جامعه تبديل شد و با پيشبرد قصه‌هاي ماليخوليايي‌اش در دنياي عادي، ا آن زبان كوچه بازاري‌اش زبانزد منتقدان ادبي است. او در نوشتن تقيد و محدوديتي نداشت و هرگز به سبك خاصي وفادار نبود.

او در نوشتن بسيار فعال بود و زماني كه در 73 سالگي، در سال 1994 بر اثر بیماری سرطان خون در سن‌پدرو از دنیا رفت، بیش از هزار قطعه شعر، ۱۰۰ داستان کوتاه و شش رمان از خود به جا گذاشته بود كه «عامه‌پسند» يكي از بهترين آن‌هاست. این اثر آخرین رمانی است که در زمان حیات بوکفسکی منتشر شد. پیمان خاکسار ترجمه درست نام رمان را مبتذل می‌داند که به دلایلی این نام را برای ترجمه انتخاب نکرده است.

«نيك بلان» شخصيت اصلي رمان «عامه‌پسند» است. كارآگاهي خصوصي كه هيچ شباهتي به كارآگاه‌هاي مطرح داستان‌هاي پليسي مثل شرلوك هولمز و هركول پوآرو ندارد. البته بهتر است كه واژه «هيچ شباهتي» را به كار نبرم، چرا كه در بعضي نكته‌ها، بي‌شباهت هم به كارآگاه‌هاي رمان پليسي نيست؛ دائم‌الخمر است مثل معتاد بودن هولمز به مورفين، و به سرعت راه‌حل نهايي حل مسئله‌اي را مثل پايان داستان‌هاي پوآرو كشف مي‌كند. البته شباهت‌ها فقط در همين حد است.

كارآگاه اين رمان برخلاف بسياري از شخصيت‌هاي اين ژانر ادبي، زرنگ و همه فن حريف مثل اکثر کارآگاهان، يا ابله و دست و پا چلفتي مثل کارهای ریموند چندلر نيست، او از هر دوي اين صفات چيزي در خود دارد؛ گاهي به سرعت مسئله‌اي را حل مي‌كند و گاهي به خاطر حماقتش تا خرخره درگير مي‌شود. او انسان تضادهاست، و ساختارشكني اين رمان هم در همين نكته نهفته است. همه‌چيز در اين رمان حول و حوش ذهنيت شخصيتي شكل گرفته كه در تضاد زندگي مي‌كند. بوكفسكي، در «عامه‌پسند» كارآگاهي خلق مي‌كند كه حتي نمي‌داند چيزهايي كه مي‌بيند حقيقت است يا دروغ. اتفاقات غيرواقعي پيرامون او، در دنيايي عادي اتفاق مي‌افتد و وقايع باورنكردني به باوركردني‌ترين شكل ممكن روي مي‌دهد. نيك بلان روي پرونده‌هايي كار مي‌كند كه منحصربه‌فرد است و بيشتر به دنياي علمي تخيلي شباهت دارد؛ او بايد «لويي فردينان سلين»، نويسنده فرانسوي مرده را براي خانم مرگ بيابد، شر موجودي فضايي به نام «جيني نيترو» را از سر «گراورز» كم كند، گنجشك قرمزي را كه اصلا نمي‌داند چيست براي «جان بارتون» پيدا كند و سندي براي خيانت «سيندي» همسر «جك باس» رو كند. كارآگاه «عامه‌پسند» در تضاد به سر مي‌برد و بوكفسكي اين تضاد را حتي در تك‌گويي‌هاي او هم گذاشته، تك‌گويي‌هايي كه هر جمله آن نقيضه‌اي بر جمله قبلي است:

وقتي كه به او كار پيشنهاد مي‌شود: «كار و بار داشت بهتر مي‌شد ولي سقف داشت بدتر از هميشه چكه مي‌كرد.»

وقتي كه كارها زياد مي‌شود و او بايد عجله كند: «يك عالمه كار داشتم. دنبال يك مگس گشتم تا بكشم.»

وقتي مي‌خواهد خود را معرفي كند: «چشم‌هايم آبي بودند و كفش‌هايم كهنه.»

وقتي كه فضاي پيرامون خود را شرح مي‌دهد: «از بيرون صداي گلوله شنيدم و فهميدم كه اوضاع همه‌چيز در دنيا رو به راه است.»

وقتي كه حرف‌هاي حكيمانه مي‌زند: «مشكلات و رنج تنها چيزهايي هستند كه يك مرد را زنده نگه مي‌دارند. شايد هم اجتناب كردن از مشكلات و رنج.»

«عامه‌پسند» رمان پليسي شگفت‌انگيزي‌ست كه شباهتي با الگوهاي پيش از خود ندارد. شخصيتي دارد كه كمتر به كار مي‌پردازد، مدام مي‌نوشد و با همه كافه‌داران شهر دعوايش مي‌شود، و در اوج درگيري از آن‌ها مي‌پرسد: «راستي تو نمي‌دوني گنجشك قرمز چيه؟» و اين همان سئوالي است كه بلان، جوابش را در انتهاي داستان مي‌گيرد، جوابي كه پيدا كردن آن به خواندن اين رمان ارزشمند مي‌ارزد.

2009/08/09

فرزند پنجم - دوريس لسينگ

فرزند پنجم
نويسنده: دوريس لسينگ
مترجم: مهدي غبرائي
نشر ثالث
چاپ دوم 1387
3200 تومان
.

دوریس لسینگ با نام اصلي دوريس مي تايلر در ۲۲ اکتبر ۱۹۱۹ در كرمانشاه ايران زاده شد، ولي اين اصلا به اين معنا نيست كه او او نويسنده‌اي ايراني‌ست. به دنيا آمدنش در اين كشور را بايد نتيجه شغل پدرش آلفرد تايلر انگليسي دانست. او كارمند بانك شاهنشاهی ایران بود و براي همين هم به همراه همسرش امیلی ماد تايلر به كرمانشاه آمده بود. دوريس شش ساله بود كه به همراه خانواده به رودزياي جنوبي – زيمبابوه فعلي – مهاجرت كرد. او را به یک مدرسه دخترانه کاتولیکی فرستادند كه البته در ۱۳ سالگی آن‌جا را ترک کرد و از آن پس تحصیل را به صورت شخصی ادامه داد. دوريس دو سال بعد خانه پدري را هم ترک کرد و به عنوان پرستار بچه مشغول به کار شد. همين عصيان او بود كه باعث شد تا مسير زندگي‌اش تغيير كند و افكار تازه‌اي در ذهن اين نوجوان بوجود آيد؛ كارفرمايش متون سیاسی و جامعهشناسی در اختيار او مي‌گذاشت و او هم با ولع تمام آن‌ها را مي‌خواند. تقریبا در همین زمان بود که نوشتن را هم آغاز کرد.


دوريس لسينگ در سال 1937 به كشور پدري‌اش انگلستان برگشت و در مدت كوتاهي ازدواج كرد. شش سال بعد پس از طلاق، با همسر دومش، گوتفرید لسینگ در یک باشگاه کتاب سوسیالیستی آشنا شد و خیلی زود با هم ازدواج کردند. در سال ۱۹۴۹ لسینگ از او هم طلاق گرفت و نخستین رمانش با عنوان «علفها آواز میخوانند» منتشر كرد. اما اثری که باعث شهرت لسینگ شد «دفترچه طلایی» بود که در سال ۱۹۶۲ نوشته شد، و اينشهرت ادامه پيدا كرد تا سال 2007 كه آكادمي نوبل او را برنده جايزه نوبل ادبيات اعلام كرد. سبك كاري اين نويسنده را به طور کلی به سه دوره تقسیم می‌كنند؛ تم کمونیستی – با درنمايه اجتماعي – از 1944 تا 1956، تم روانشناختي از ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۹ و پس از آن تم صوفیانه که در زمینهای علمی- تخیلی نوشته شده است.


رمان «فرزند پنجم» اثري‌ست ترسناك، البته نه به شيوه فيلم‌هاي هاليوودي. بهتر است اين رمان را هولناك بنامم تا با ژانر ترسناكي كه مثلا استفن كينگ در آن قلم مي‌زند اشتباه نشود. فرزند پنجم ماجراي به دنيا آمدن پسربچه‌اي‌ست بدوي صفت در دنياي مدرن. بهتر است خيلي كوتاه داستان را مرور كنم.


هريت و ديويد با هم ازدواج مي‌كنند تا خيلي بچه داشته باشند، ده تا دوازده تا شايد هم بيشتر. همه مخالف اين موضوع هستند اما آن‌ها فرزند كمتر را تئوري مزخرفي مي‌دانند و در كار خود پيش مي‌روند. چهار بچه به خوبي و خوشي به دنيا مي‌آيند و هريت پنجمين فرزند را حامله مي‌شود؛ فرزندي كه حامله‌گي دردناكش خبر از وقوع يك فاجعه به مادر مي‌دهد.


شايد با خواندن اين خلاصه داستان فكر كنيد كه با رماني خانوادگي طرف هستيد كه به چگونگي تربيت فرزند و حل مشكلات والدين و فرزندي مي‌پردازد. نمي‌خواهم تصور شما را از تغيير دهم چرا كه اين موضوع هم به نوعي در اين رمان وجود دارد. اما موضوع اينجاست كه فرزند پنجم اين خانواده با محبت و صميمي، يك انسان بدوي‌ست، موجودي از دوراني كه انسان‌هاي نخستين دور آتش مي‌نشستند و گوشت شكار را با بيرحمي از چنگ يكديگر درمي‌آوردند. تم كلي اين رمان آمدن انساني از اعماق تاريخ به بطن مدرنيته و زندگي شهري است؛ نوعي از زندگي كه آداب و اخلاق تمدن را با خود يدك مي‌كشد و انسان بودن تعريفي اجتماعي دارد. پس بن – فرزند پنجم اين خانواده – ديگر نه انسان كه يك شيطان محسوب مي‌شود؛ حتي از ديد خانواده‌اش.

دموكراسي آداب خود را دارد؛ تحمل عقيده مخالف و عدم تحميل عقيده خود بر ديگران يكي از چارچوب‌هاي اين تفكر است. «فرزند پنجم» اين نوع تفكر مقدس انساني را به چالش مي‌كشد؛ آيا مي‌شود بن را تحمل كرد؟ و همين موضوع ساده تبديل به رماني دهشتناك مي‌شود و مخاطب خود را به وضوح مي‌ترساند. ترسي كه نه با ورود ناگهاني يك شبح در شبي تاريك و باراني كه نور رعد و برق پنجره‌ها را روشن كرده، بلكه با تقابل دو نوع زندگي ايجاد مي‌شود؛ بن و ديگران.

2007/03/18

برتفاضل دو مغرب - محمدرضا اصلاني


برتفاضل دو مغرب
نويسنده: محمدرضا اصلاني
چاپ ارژنگ
آذر 1354
12 تومان
.
محمدرضا اصلاني متولد سال 1322 در رشت و فارغ التحصيل هنر و نقاشي از دانشكده هنرهاي تزئيني و گذراندن دوره آموزش فيلمسازي از وزارت فرهنگ و هنر است. اصلاني فعاليت حرفه‌اي خود در سينما را از سال 1346 و با ساخت فيلم مستند "جام حسنلو" آغاز مي‌كند و سپس آثاري نظير "بدبده"، "با اجازه"، "چنين كنند حكايت"، "تاري خانه"، "فهرج"، "مش اسماعيل"، "ابوريحان بيروني"، "ميراث شيشه"، "كودك و استثمار"، "جيغ" و "دل جهان" را جلوي دوربين مي‌برد. كارگرداني فيلم سينمايي"شطرنج باد"، ساخت مجموعه‌هاي تلويزيوني "سمك عيار"، "غبار نور"، "منطق الطير"، نگارش فيلمنامه فيلم‌هاي سينمايي "خط"، "سوزنبان"، "سوي شهر خاموش"، "تنگنا"، "مرثيه"، "صبح روز چهارم"، "باغ سنگي" و سرودن سه كتاب شعر "شب‌هاي نيمكتي و روزهاي باد"، "بر تفاضل دو مغرب" و "سوگنامه سال‌هاي ممنوع"، تدريس در دانشكده‌هاي سينما تئاتر و سوره و نقد و نظر و رساله در باب سينما و... از فعاليت‌هاي حرفه‌اي وي برشمرده مي‌شود. اصلاني در سال‌هاي اخير داوري بسياري از جشنواره‌هاي معتبر را بر عهده داشته و هم‌اينك رئيس هيات مديره انجمن مستندسازان ايران است. آخرين ساخته او "خاطرات يك هفتاد و پنج ساله"، مستند بلندي است كه به سفارش بانك ملي ساخته شده است.
كمتر كسي مي‌داند كه محمدرضا اصلاني شاعر است و كتاب شعر نيز به چاپ رسانده. "برتفاضل دو مغرب" با چاپ عكس در چوبي مسجد جامع كبير يزد نشان از علاقه هميشگي او به هنر معماري ايران دارد. چيزي كه در فيلم‌هايش نيز به خوبي مشهود است.
بر من
بوي ابر بياور
كه بشود سوختنم
نرمتر بشنوم
در اين هياهوي بي‌شمايل
شعرهاي اصلاني مربوط به سال‌ها پيش است. مدت‌هاست كه شعري از او به چاپ نرسيده، همچنانكه فيلم بلند داستاني نساخته. از آن‌جا كه در شعر تخصصي ندارم تا بتوانم اين كتاب شعر ناياب را معرفي كنم، بنابراين تنها نمونه‌هايي از شعر اين كتاب را مي‌آورم، توضيح اين‌كه كل كتاب يك شعر بلند است.
....
....
خاك
قطعي‌تر پاسخ
قطعي‌تر كلام تامل
انگار چون دري بروي خود فرو مرده‌ايم
با چهره‌هايي
كه دردناك‌تر از دروغ بجا ماندند
در حاشيه‌هايي تزييني
چه لبهاي فروچين شده‌اي
آيا اين مردمان آب ديده‌ي عجيب
هرگز نمي‌بينند
كه برگها رنگي به چون كف خراشيده‌ي خيابانها دريافته‌اند
آيا هرگز نمي‌بينند كه وقتي بردربدري در پياده‌روها نيست
كه مادراني هنوز از اشگ ممنوع‌اند
و پسراني هنوز از نفس كشيدن
چه حضور دلتنگي
....
....
از ديوار صداي آفتاب مي‌آمد و
من نمي‌شنيدم
وقت
آمدنم
بر پله‌ها گذشتم
بر خانه خواندم
مادرم
بر پيرهنم ايستاد
تنگ و
گوشه گرفته
و نخواست
كه كفش‌هاي خاك گرفته‌ام
قدمي ديگر بوي خانه بگيرد
....
....
به آمدنم
موريانه‌ها بيداد ميكردند
من اما نمي‌دانستم
اين خط‌هاي رگ مانند
براين اشاره‌هاي بلند و تزييني
خانه‌ي موريانه‌هاست
....
....

2007/01/25

حافظ به روايت عباس كيارستمي


حافظ
به روايت عباس كيارستمي
نشر فرزان روز
چاپ اول 1385
4200تومان
.
مي‌گويند شمس‌الدين‌ محمد حافظ ملقب‌ به‌ خواجه‌ حافظ شيرازي‌ و مشهور به‌ لسان‌ الغيب‌ از مشهورترين‌ شعراي‌ تاريخ‌ ايران ظاهرا به‌ حكم‌ شواهد و قرائن‌ در حدود سال‌ 726 ه.ق‌ در شهر شيرازبه‌ دنيا آمده‌ است‌. در جواني به شهرت‌ والايي‌ دست‌ يافت و مورد توجه‌ و عنايت‌ امراي ‌اينجو قرار گرفت.‌ اواخر زندگي‌ حافظ همزمان‌ با حمله‌ امير تيمور بود كه پس‌ از فتح اصفهان روبه‌ سوي‌ شيراز نهاد. مي‌گويند با حافظ ملاقاتي داشته است كه باعث بوجود آمدن صميميتي بين آن‌ها شده است. حافظ در دوران‌ زندگي‌ خود به‌ شهرت‌ عظيمي‌ در سرتاسر ايران‌ دست‌ يافت‌ و اشعار او به‌ مناطقي‌ دوردست‌ همچون‌ هند نيز راه‌ يافت‌. نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ وي‌ مورد احترام‌ فراوان‌ سلاطين‌ آل‌جلاير و پادشاهان‌ بهمني‌ دكن‌ هندوستان‌ قرار داشت‌ و سلاطيني‌ همچون‌ سلطان‌ احمد بن‌ شيخ‌ اويس‌ بن‌ حسن‌ جلايري‌ (ايلكاني‌) ومحمود شاه‌ بهمني‌ دكني‌ با احترام‌ زياد او را به‌ پايتخت‌هاي‌ خود دعوت‌ كردند.‌ انديشه‌ و افكار حافظ به‌ ساير ملل‌ نيز راه‌ يافته‌ است‌ و شعرا وانديشمنداني چون‌ گوته و نيچه‌ او را از بزرگترين‌ انديشمندان‌ تاريخ‌ هستي‌ لقب‌ داده‌اند. ديوان‌ حافظ به‌ دهها زبان‌ ترجمه‌ شده‌ و در زمره‌ معروف‌ترين‌ كتب‌ ادبي‌ جهان‌ است‌. شهرت‌ اصلي‌ و آوازه‌ اين شاعر ‌ به‌ سبب‌ غزلسرايي‌ اوست‌. شيوه‌ي غزل در شعر فارسي توسط او به اوج رسيد. در غزليات‌ اوكلمات‌ و تعبيرات‌ خاصي‌ همچون‌ طامات‌، خرابات‌، مغان‌، مغبچه‌، خرقه‌، سالوس‌، پير، هاتف‌، پير مغان‌، گرانان‌، رطل‌ گران‌، زنار، صومعه‌، زاهد، شاهد، طلسمات‌، شراب‌ و...وجود دارد كه شاعر‌ از‌ طريق‌ آن‌ها مقصود خود را بيان‌ كرده. حافظ بسيار نوگرا بوده و در شعر دست به تجربيات والايي زده است. او‌ در سال‌ 791 ه.ق‌ در گلگشت‌ مصلي‌ كه‌ منطقه‌اي‌ زيبا بود و شاعر علاقه‌ي‌ زيادي ‌به‌ آن‌ داشت‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد و از آن‌ پس‌ آن‌ محل‌ به‌ حافظيه مشهور گشت.‌
عباس كيارستمي سينماگر، عكاس، نقاش و شاعر متولد 1319 در تهران و فارغ التحصيل نقاشي از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران است. فعاليت هنري‌ي خود را از سال 1340 به عنوان نقاش تبليغاتي آغاز كرد. با طراحی پوستر و ساخت تیتراژ برای فیلم‌هاي "قیصر" و "رضا موتوری" به سینما راه یافت. نخستين كار سينمايي خود را در سال 1347 با فيلم كوتاه "نان و كوچه" تجربه كرد و با ساخت فیلم "مسافر" مطرح شد. او با ساخت سه‌گانه‌ي سينمايي‌اش "خانه دوست كجاست"، "زندگي و ديگر هيچ" و "زير درختان زيتون" پایه گذار سینمایی شد که تا به حال فیلمسازان زیادی پیرو این نوع سینما فیلم ساخته و مطرح شده اند. کیارستمی با فیلم "طعم گیلاس" در سال1997جایزه نخل طلای جشنواره کن را از آن خود کرد. دغدغه‌ي كيارستمي هميشه يافتن شيوه‌هاي جديد بيان هنري‌ست. مجموعه عكس‌هاي "درخت‌ها" و "جاده‌ها"، مجموعه اشعار " باد مارا خواهد برد"، اجراي ويدئوآرت "تعزيه" و پرفورمنس "باغ ايراني"، ساخت فيلم‌هايي چون "ده – 10"، "پنج – تقديم به اوزو"، "ده روي ده" و "نامه‌ها" از جمله كارهاي نو و بديع او‌ست كه دغدغه‌ها و افكارش را توسط آن‌ها بيان كرده. كيارستمي هنرمندي‌ست نوگرا و مدرن. همان‌گونه كه حافظ مطرح‌ترين شاعر ايراني در جهان است، كيارستمي نيز همين جايگاه را در سينما دارد. منتقدان او را از مهم‌ترين سينماگران كل تاريخ سينما مي‌دانند.
"Il faut etre absolument modern."
"بايد مطلقأ مدرن بود." ژ. ن. آرتور رمبو 1854 – 1891
كتاب "حافظ به روايت عباس كيارستمي" با اين جمله آغاز مي‌شود. كيارستمي دست به ابتكار تازه و جالبي زده است. آن هم با كتابي كه در خانه‌ي اكثر ما ايرانيان وجود دارد و بعد از قرآن مهم‌ترين كتاب در فرهنگ ماست. هر صفحه از كتاب به مصرعي از حافظ اختصاص دارد كه توسط كيارستمي انتخاب شده است. انتخاب اين مصرع‌ها به گونه‌اي‌ست كه نكته‌اي در آن به وضوح مي‌رسد كه در خواندن كل آن غزل به چشم نمي‌آمد. كيارستمي دست به بازآفريني دوباره حافظ زده. مصرع‌ها را جدا كرده و از هركدام آن‌ها به تنهايي معني تازه‌اي طلب نموده.
چگونه شاد شود
اندرون غمگينم
حافظ موارد استفاده‌ي گوناگوني در فرهنگ ما دارد. يا براي فال است و يا زينت اتاق روي طاقچه‌، يا براي استفاده‌ي محفلي‌ست و يا انتخاب شعري از آن براي موسيقي، يا براي لذت خوانده مي‌شود و يا خوانده مي‌شود كه هربار چيز نويي از آن برداشت شود. همه‌ي اين‌ها در "حافظ به روايت كيارستمي" هم وجود دارد. اما چيزي كه اين كتاب را منحصر‌به‌فرد مي‌كند، روايتي‌ست كه كيارستمي از اشعار حافظ ارائه داده. برجسته‌سازي و فاصله‌گذاري و زاويه ديد اوست نسبت به اين اشعار تا روايت تازه‌اي شكل بگيرد.
ما
ز ياران
چشم ياري
داشتيم
كيارستمي كتاب را به 18 فصل مفهومي با نام‌هايي چون تمناي وصال، شب فراق، عيب و هنر مي، غم عشق، پيام به معشوق، هجران و ... تقسيم كرده است. كتاب با عشق شروع مي‌شود و با مرگ خاتمه مي‌يابد.
منم
كه شهره شهرم
به عشق ورزيدن
......................
به روز واقعه
تابوت ما
ز سرو كنيد

2006/12/15

خانه زيبارويان خفته - ياسوناري كاواباتا


خانه زيبارويان خفته
نويسنده: ياسوناري كاواباتا
مترجم: كيومرث پارساي
نشر شيرين
چاپ اول زمستان 1380
1350 تومان
.
"ياسوناري كاواباتا" در سال 1899 در شهر "اوزاكا"ي ژاپن متولد شد. در نوزادي پدر و مادرش را از دست داد. مدت كوتاهي پس از آن، مادربزرگ و خواهرش نيز درگذشتند و وقتي به چهارده سالگي رسيد پدربزرگش نيز از دنيا رفت.
براي تحصيل به توكيو رفت و در 1924 از دانشگاه امپريال توكيو فارغ التحصيل شد. كاواباتا روايت گر دنياي تنها و بي عاطفه اي ست كه شخصيت هاي آثارش در آن محبوس اند. "سرزمين برف"، "داستان درياچه"، "به پيش"، "آواي كوهستان" از ديگر آثار ارزشمند اين نويسنده ي ژاپني ست. سال 1968 براي او و تاريخ ژاپن سال مهمي به شمار مي رود. "كاواباتا" نخستين داستان نويس ژاپني شد كه در اين سال جايزه ي نوبل ادبي را از آن خود مي كند و چهار سال بعد در سال 1972، در سن هفتادوسه سالگي با روش هاراگيري دست به خودكشي مي زند و از دنيا مي رود.
"خانه زيبارويان خفته" كه برگزيده به عنوان بهترين رمان قرن ژاپن است به راستي اثري ست زيبا، جذاب و تفكربرانگيز. اثري ست قابل تأمل كه دروني ترين رازهاي شخصيت داستان، بي باكانه توصيف مي شود و هر چه هست در برابر ما قرار مي گيرد. خلوت دنياي بي رحمانه اي كه هريك از خواننده ها به نوعي با آن درگير و آشنايند. شهوت.
كتاب "خانه زيبارويان خفته" كه با ترجمه ي نه چندان جدي ي كيومرث پارساي و با حذف قسمت زيادي از آن به چاپ رسيد، داستان خانه هايي ست با دختران زيبا مخصوص پيرمردان از كار افتاده. رئيس خانه دختران جوان باكره را عريان و خواب ( كه تأثير داروهاي خواب آور است ) به بستر پيرمردها مي فرستد تا در آغوششان كشند و شبي را به ياد خاطرات گذشته سپري كنند. هيچ كدام از اين پيرمردها حق هم آغوشي ( سكس ) با اين دختران ندارند و تنها به در آغوش كشيدن لمس آن ها بايد اكتفا كنند.
"يوكيو مي شيما" كه خود از بزرگترين نويسندگان ژاپن است اين داستان را شاهكاري يگانه مي داند كه نكته ها را در هزارلاي درونش نهفته دارد: ( نقل از مقدمه ي همين كتاب )
"... حكايت زيبارويان خفته و انگيزش احساسات، به مثابه جمع اضداد است: موجودي خفته چون جسد، بي آن كه كوچكترين اثري از روح در آن مشهود باشد، در اين قصه به انگيزش قوي ترين احساسات حيات، گماشته است. همين جسم بي جان نماست كه احساسات عاشقانه و شهواني ي دوستدارانش را بازتاب مي دهد و در واقع حيات را از خود ساطع مي كند.
... يك باكره تا هنگامي باكره باقي مي ماند كه به حريم دوشيزگي اش تجاوز نشود و نويسنده مي داند كه بايد چنين تجاوزي، يعني كاميابي از زيبارويان خفته، ناممكن شود تا بتوان باكره بودن را بالاتر و والاتر از شك در اصول و بي بندوباري قرار داد.
... در دنياي ادبيات اين نوع بدعت بسيار نادر است كه نويسنده اي تنها با توصيف پرسوناژهاي خفته، تا اين اندازه زنده و پرتپش، احساس زندگي انساني را سايبان كند."
"گابريل گارسيا ماركز": ( نقل از مقدمه ي همين كتاب )
"تنها داستاني كه آرزو داشتم نويسنده اش باشم، رمان "خانه زيبارويان خفته" ، اثر "كاواباتا" بود. سرگذشتي پرشور در مورد خانه اي پر رمز و راز در اطراف كيوتو كه پيرمردان ثروتمند مبالغ هنگفتي پول مي پردازند تا به روشي ابتكاري، بر احساسات مرده سرپوشي بگذارند... منتهاي آرزوي پيرمردان ثروتمندي كه ديگر مرد نيستند، اين است كه با حضور زيبارويان خفته، خاطرات گذشته را زنده كنند و در جوار آن ها، شب را به صبح برسانند."
شروع داستان "خانه زيبارويان خفته" بسيار گيرا و جذاب و در عين حال وسوسه انگيز است:
"حق نداشت دست به كار ناشايستي بزند، بانوي خانه به اگوچي پير اخطار داده بود. حق نداشت انگشت خود را در دهان دختر خفته فرو كند و يا كار بد ديگري از آن نوع انجام دهد."
البته به احتمال زياد كلمه ي انگشت جايگزين كلمه ي ديگري شده تا از سد سانسور ارشاد بگذرد.
"كيومرث پارساي" در انتهاي كتاب دو داستان كوتاه ديگر را نيز از اين نويسنده آورده: "دست" و "پرندگان و ديگر حيوانات".
"دست" داستان كوتاه اعجاب آوري ست. دختري دست راست خود را از مفصل شانه جدا مي كند و آن را به مردي براي يك شب امانت مي دهد.
"- اگر خميدگي و حركت آرنج و انگشتان نباشد، آن دست، به نظر مصنوعي مي آيد. تو آن را اين گونه دوست نخواهي داشت. دست راست را به من بده تا برايت درست كنم.
آنگاه دست راستش را از روي زانويم برداشت، لب هايش را به آرامي به مفصل آرنج و سپس به مفصل انگشت ماليد.
- حالا اين ها حركت هم مي كنند.
...
دست را از او گرفتم.
- فكر مي كني صحبت هم بكند؟ يعني با من حرف مي زند؟
دختر پاسخ داد:
- اين فقط كاري را مي كند كه يك دست مي تواند انجام بدهد. اگر حرف بزند، مي ترسم ديگر آن را به من پس ندهي. ولي در هر حال، مي تواني امتحانش كني. اگر با آن رفتار مناسبي داشته باشي، به حرفهايت گوش مي دهد."
"دست" داستان عشق و رابطه است. داستاني غيرواقع و نمادين كه رابطه ي جنسي ( سكس ) را به شيوه اي كاملأ نو بيان مي كند.

2006/11/24

نقد ادبي و دموكراسي - حسين پاينده


نقد ادبي و دموكراسي ( جستارهايي در نظريه و نقد ادبي جديد )
نويسنده: حسين پاينده
اننشارات نيلوفر
چاپ اول: پائيز 85
2800 تومان
.
حسين پاينده متولد 1341، منتقد، مترجم و دكتراي ادبيات انگليسي است. اوهم اكنون استاد و عضو هيأت علمي دانشگاه علامه طباطبايي است. برخي از تأليفات ارزشمند او از اين قرار است: "مقالات متعدد در نقد ادبي"، "درآمدي بر ادبيات 1 و 2"، "نقد ادبی و مطالعات فرهنگی: قرائتی نقادانه از آگهی های تجاری در تلویزیون ایران". و ازترجمه ها: "زبان شناسي و نقد ادبي - مجموعه مقالات زبان شناسان و منتقدان ادبي - (ترجمه مشترک)"، "نظريه رمان - مجموعه مقالات ديويد لاج، ايان وات، ديچز..."، "بکت و تئاتر معناباختگي"، "جيمزرابرتز". دكتر حسين پاينده از منتقدان، پژوهشگران و تئوريسين هاي برجسته نقد ادبي در ايران است. مقاله "تأملی درباره‌ی عنوان استاد" او كه در روزنامه توقيف شده "شرق" به چاپ رسيد، يكي از شاهكارهاي نوشتاري اوست.
" نقد ادبي و دموكراسي" مجموع يك مقدمه، سيزده مقاله و سه نمايه است. نوشتن عناوين كتاب تا اندازه اي جذابيت آن را نشان مي دهد. عنوان مقاله ها و بخش بندي هاي آن از قرار زير است:
مرگ مؤلف در نظريه هاي ادبي جديد؛ مقدمه، بحث و بررسي؛ 1- نقد نو 2- فرماليسم روسي 3- پسا ساختگرايي، نتيجه گيري.
تباين و تنش در ساختار شعر "نشاني" - نگاهي ست به شعر "نشاني" از "سهراب سپهري" -.
فراداستان: سبكي از داستان نويسي در عصر پسامدرن؛ مقدمه، 1- پسامدرنيسم 2- فراداستان 3- نظريه ي بازي.
ساختار يك رمان پسامدرن؛ هتلي با معماري پسامدرن - توصيف هتل " وستين بانونچر" در شهر "لس آنجلس" -، رماني با ساختار پسامدرن - نگاهي ست به رمان "صيد قزل آلا در آمريكا" نوشته ي "ريچارد براتيگان" -.
ملاحظاتي درباره ي چشم انداز جهاني شدن ادبيات معاصر ايران؛ مقدمه، 1- پديد نيامدن سبك هاي ادبي از دل ضرورت هاي اجتماعي و فرهنگي 2- فقدان گفت و گوي انتقادي با فرهنگ 3- فقدان جريان جدي نقد ادبي، ادبيات معاصر ما و چشم انداز جهانيِ فرهنگ.
"داستانك" و توانمندي آن براي نقد فرهنگ؛ مقدمه، ساختار داستانك، عناصر داستانك، تحليل يك داستانك نمونه، نتيجه گيري.
جايگاه مطالعات فرهنگي در رشته ي ادبيات.
شيوه هاي جديد نقد ادبي: مطالعات فرهنگي؛ آغاز سخن، بخش اول: معرفي مطالعات فرهنگي، بخش دوم: كاربرد مطالعات فرهنگي در ادبيات، نمونه ي اول: آگهي پنير كالبر، نمونه ي دوم: تلفن همراه صا ايران، فرجام سخن.
بررسي يك آگهي تلويزيوني از منظر مطالعات فرهنگي؛ مقدمه، بحث و بررسي؛ آگهي ماشين لباسشويي دوقلوي حاير،نتيجه گيري.
اسطوره شناسي و مطالعات فرهنگي: تبيين يونگ از شكل گيري اسطوره اي مدرن؛ مقدمه، بحث و بررسي؛ يونگ و اسطوره، رمزگشايي از يك اسطوره ي مدرن، نتيجه گيري.
فرويد و نقد ادبي؛ شالوده ي نظري رويكرد فرويد به ادبيات، فرويد و روانكاوي داستايوسكي، سخن آخر.
نقد ادبي و دموكراسي.
"شحنه بايد كه دزد در راه است" بررسي مصداق هاي سرقت ادبي در كتاب نظريه هاي نقد ادبي معاصر؛ مقدمه، 1- سرقت ادبي چيست؟ 2- مصداق هاي سرقت ادبي در يك كتاب درسي 3- برخي پيامدهاي حقوقي و فرهنگي سرقت ادبي، سخن پاياني.
در پايان هر مقاله "پاينده" مراجع ذكر شده و مورد استفاده قرار گرفته در هر مقاله را آورده است. كتاب با سه نمايه پايان مي يابد: 1- نمايه ي اشخاص 2- نمايه ي آثار 3- نمايه ي موضوعات.
"حسين پاينده" در مقدمه زيباي كتاب چنين آورده است:
( ميتوان استدلال كرد كه وضعيت نقد ادبي در دانشگاه هاي ما، به مراتب وخيم تر از وضعيت آن در بيرون دانشگاه است. در فهرست درس هاي رشته ي ادبيات فارسي در مقاطع تحصيلات تكميلي، هنوز درسي به نام نظريه و نقد ادبي اساسأ وجود ندارد. در مقطع ليسانس، دانشجويان رشته ي ادبيات فارسي فقط دو واحد نقد ادبي مي خوانند كه آن هم فقط در سال هاي اخير امكان پذير شده است.)

2006/11/17

گل هاي معرفت - اريك امانوئل شميت


گل هاي معرفت (مجموعه سه داستان)
نويسنده: اريك امانوئل شميت
مترجم: سروش حبيبي
نشر چشمه
چاپ اول تابستان 1383
1300 تومان
.
معرفی ی نويسنده در معرفي ي رمان انجیل های من نوشته ی اریک امانوئل اشمیت
.
."گل هاي معرفت" سه داستان كوتاه است از سه مذهب مختلف. سه راه مذهبي ست براي رسيدن به روشنايي و فرزانه گي. كاري به اعتقاد به اديان يا خداوند ندارم. داستان ها جذابند و در عين حال قابل تأمل. تفكراتي ست انساني و مهرآميز. در هر سه داستان اعتقادي بيروني به چيزي دروني تبديل مي شود و همين دروني شدن ايمان است كه باعث رشد و تكامل شخصيت هاي داستان مي شود. كسي كه اين داستان ها را مي خواند به راحتي مي تواند به ماوراءالطبيعه اعتقاد نداشته باشد. اعتقاد به ايمان امري ست جدا. بدون ايمان حركتي به وجود نمي آيد و ايمان در فرديت و درون تجلي مي يابد.
گل هاي معرفت مجموعه ي سه داستان كوتاه است: "ميلارپا"، "ابراهيم آقا و گل هاي قرآن"، "اسكار و بانوي گلي پوش"
"ميلارپا" داستاني ست عرفاني – بودايي كه در پاريس زمان حال و تبت هزار سال پيش مي گذرد. "سيمون" كه در پاريس زندگي مي كند، توسط خوابها و زني اثيري متوجه مي شود كه "سواستيكا" بوده است در تبت. دشمن "ميلارپا بوده و روحش به روشنايي نرسيده است. زندگي خود را صدهزار بار تعريف مي كند تا نجات يابد و اين كه ما مي خوانيم دفعه ي صدهزارمين است. تأثير "هرمان هسه" بر "شميت" به وضوح روشن است. دلبستگي به آيين فرزانگان و رازهاي دين بودا و عرفان مشرق زمين اگر در "سيذارتا" يا "دميان" با روايتي داستاني و نمادها و نشانه ها بيان مي شود، در "ميلارپا" با موعظه و سخنان حكيمانه و روايتي آموزنده گفته مي شود:
"دريافته بودم كه تكرار اوراد كاري بي حاصل است. فقط تلاش است كه به نتيجه مي انجامد. دريافته بودم كه نيكي به اراده نيرومندتري نياز دارد تا بدي. اين را هم آموخته بودم كه كالبد من كشتي ي ظريفي است سخت آسيب پذير. اگر آن را با بار گناه سنگين كنم غرق خواهد شد و اگر با دوري جويي از شهوات و بخشندگي و فراموش كردن خود سبكبارش سازم مرا به ساحل عافيت مي رساند و عاقبت ... "
اين كه تعريف داستان "سواستيكا" براي "سيمون" نجات بخش است، ستايشي ست از ادبيات و تأثير گذاري ي آن. "سيمون" با نقل صدهزارمين بار اين داستان به صورت نوشتاري – يعني داستان "ميلارپا" كه در اختيار ماست – بيش از آنچه بايد داستانش را تعريف مي كند. در هم تنيدن منِ راوي "سيمون، سواستيكا" با اوي "ميلارپا" كه به صورت من در مي آيد نكته ي جذاب و پر مفهومي ست كه "شميت" به خوبي از عهده ي آن برآمده. راوي "سيمون، سواستيكا" مي گويد:
"آدم هميشه به داستان هايي كه نقل مي كند آلوده مي شود. آن قدر از سيمون به سواستيكا رفتم، يا ميلارپا شدم كه اسمهايم را از ياد مي برم. شناسنامه ام را فراموش مي كنم و كيسه حاوي عادتها و واكنشهايي را كه "من" مي ناميم از دست مي دهم. سبكبار سفر مي كنم."
"سيمون" با نقل خاطره ي بدي هاي خود – "سواستيكا" – به "ميلارپا" در هزار سال پيش، به "ميلارپا" نزديك تر مي شود و خود به روشنايي مي رسد.
"ابراهيم آقا و گل هاي قرآن" داستان رهايي ي پسري ست از بند پدر. "موسي" كه با پدر بداخلاق و ساكت و خسيس اش تنها زندگي مي كند، روزي تصميم مي گيرد كاري را كه دوست دارد انجام دهد. به محله ي "پارادي" مي رود و با زني مي خوابد تا مرد شود. جمله ي شروع داستان در عين اين كه حاوي ي مفهوم اثر است، جذابيت و گيرايي ي خاصي دارد:
"يازده ساله بودم كه خوكچه ام را شكستم و رفتم الواطي!"
"موسي" با "ابراهيم آقا"، مغازه دار مسلمان صوفي مسلكي آشنا مي شود و پله هاي بزرگ شدن – مرد شدن – را يكي يكي مي پيمايد. اتفاقاتي كه در زندگي ي او روي مي دهد در عين تلخ بودن درس هاي بزرگي مي شوند تا او مستقل، راه خود را پيدا كند.
"در مدرسه با خودم گفتم كه يك دقيقه هم وقتم را نبايد تلف كنم. بايد عاشق شوم ... مي بايست به همه ثابت كنم كه مي شود مرا دوست داشت آن هم پيش از آنكه بفهمند كه حتي پدر و مادرم، يعني تنها كساني كه مجبور بودنند تحملم كنند، نتوانسته بودنند دوستم بدارند و ترجيح داده بودند فرار كنند."
رابطه ي "موسي" با "ابراهيم آقا" رابطه اي مي شود در راستاي تعالي ي هر كدام. هر يك از ديگري چيزي مي گيرد كه ندارد و سخت به آن محتاج است.
"چشم هاي مرا مي بست و به اماكن عبادت مي برد و من از بوي محل مذهب حاكم در آن مكان را حدس مي زدم.
- اين جا بوي شمع مياد، حتمأ كليساي كاتوليكه.
- درست گفتي سنت آنتوانه.
- اين جا بوي كندر مياد، بايد كليساي ارتدكس باشه.
- درست گفتي، سنت سوفيا است.
- اين جا بوي پا مياد، حتمأ مسجده. عجب بوي تندي!
- بله، اين جا مسجد كبوده. ولي ... "
كه البته طنز و كنايه اي ظريف و زيبا نيز دارد، كه در ادامه ي گفتگو روشن مي شود.
"اسكار و بانوي گلي پوش" داستاني ست از نامه هاي يك بچه به خدا. "اسكار" كه سرطان خون دارد و دكترها از او قطع اميد كرده اند به توصيه ي "مامي رز" (بانوي گلي پوش) تصميم مي گيرد براي خدا نامه بنويسد و روزي يك چيز از او بخواهد.
"- خيلي خوب، پس مي تونم هر چي خواستم بهش سفارش بدم؟ مثلأ اسباب بازي، شكلات يا اتومبيل...
- نه اسكار، خدا كه بابانوئل نيست. تو فقط مي توني چيزاي ذهني ازش بخواهي.
- مثلأ؟
- مثلأ شجاعت، صبر، روشني!
- خوب، فهميدم.
- از اين گذشته، مي توني براي رفيقات ازش چيزي بخواي!
- با روزي يه خواهش، مامي رز؟ نه، بايد صرفه جويي كنم. فعلأ خواهشامو براي خودم نگه مي دارم."
"اسكار" روزي يك خواهش از خدا مي كند و فردايش در انتظار برآورده شدن است. ياد مي گيرد براي كسي كه دوست دارد هم چيزي بخواهد و ...
نوع بيان و درك "اسكار" در نامه ها گرچه به يك پسر بچه ي ده ساله نمي آيد و حرفهاي گنده مي زند و ترجمه هم به آن شدت بخشيده، اما نمي توان اين را عيب داستان دانست. اين كه من در ده سالگي اين چيزها را نمي فهميدم دليل بر اين نيست كه كس ديگر هم نفهمد."اسكار" از "مامي رز" چيزها ياد مي گيرد صبر، بخشش، عشق، و... . در متن نامه ها رشد فكري ي او به خوبي محسوس است. اما اين تنها "اسكار" نيست كه متحول مي شود. "مامي رز" هم پا به پاي او شاد تر و فهميده تر مي شود. هر دو بازي اي را شروع مي كنند كه از نكات جالب و پرمفهوم داستان است. دوازده روز به پايان سال مانده و هر روز را به ازاي ده سال فرض مي كنند. "اسكار" روز اول متولد مي شود و سر ظهر پنج ساله و آخر شب ده ساله مي شود. در انتها گويا "اسكار" زندگي را تا به انتها مي رود.

2006/10/10

دفاع از گرگ ها: شعر امروز آلمان



دفاع از گرگ ها: نمونه هايي از شعر امروز آلمان
انتخاب، ترجمه و مقدمه: تورج رهنما
نشر چشمه
چاپ دوم، بهار 1385
1400 تومان
.
تورج رهنما متولد ۱۳۱۶ در اهواز است. اولين مجموعه ي شعرش را با نام "صدف و قصه تنهايى او" در سال ۱۳۵۰ در تهران منتشر كرد و "تا سرزمين چلچله ها، تا ماه" را چهار سال بعد به چاپ رساند. از آثار منتشرشده رهنما به زبان آلماني عبارت است از "در نفس اژدها" (مجموعه اى از داستان هاى نو فارسى)، "ادبيات داستانى و تغزلى در ايران"، "ادبيات نمايشى در ايران"، "انترى كه لوطى اش مرده بود" (گزيده داستان هاى كوتاه صادق چوبك)، "چوب به دست هاى ورزيل" (نمايشنامه اى از غلامحسين ساعدى)، "گيله مرد" (مجموعه اى از داستان هاى انتقادى سياسى فارسى) و "سيماى زن در ادبيات امروز ايران" است كه در آلمان منتشر شده اند. اما آثارى كه توسط تورج رهنما از آلمانى به فارسى ترجمه و در ايران منتشر شده اند، عبارتند از: برشت، فريش، دورنمات، چهره غمگين من، ادبيات امروز آلمان، برگ سبز، خوان هشتم و در سكوت گل سرخ. علاوه بر اين آثار، آثارى در زمينه تحقيق و بررسى ادبيات امروز ايران از او منتشر شده كه عبارت است از: "در آستانه فصلى سرد"، "داستان هاى طنز آميز ايران" و...
دفاع از گرگ ها، نمونه شعرهايي ست از شعراي قرن بيستم آلمان كه با "ريلكه" آغاز مي شود و با "سعيد" خاتمه مي يابد. اولي در سال 1926 درگذشته و آخري 21 سال پس از مرگ او متولد شده. اسامي ي شاعراني كه در اين كتاب از آن ها شعري آمده بدين قرار است: راينر ماريا ريلكه، گوتفريد بن، گئورگ تراكل، نلي زاكس، برتولت برشت، اريش كستنر، ماري لوئيزه كشنيتس، گونتر آيش، ولفگانگ وايراوخ، كارل كرلو، كريستينه لاوانت، يوهانس بوبروسكي، راينر برامباخ، ژاول سلان، اريش فريد، كورت مارتي، هلموت هايسن بوتل، اينگه بورگ باخمان، كريستا راينيگ، گونتر برونو فوكس، سيروس آتاباي، هانس ماگنوس انتسنزبرگر، كريستف مكل، عادل قره شولي، فرانكو بي يوندي، سعيد.
مقدمه اي كه تورج رهنما بر اين كتاب نوشته بسيار سودمند است. شعر آلماني را به ويژه پس از جنگ جهاني ي دوم به چهار مقوله تقسيم مي كند:
1- شعر: دريچه اي به جهان درون
2- شعر: ابزاري براي بيان كاستي هاي اجتماعي
3- شعر: پنجره اي براي نگريستن به طبيعت
4- شعر: آزمايشگاهي براي شناخت زبان
سپس وي‍ژگي هاي هر يك از مقوله ها را برمي شمارد و نمايندگان عمده آن را معرفي مي كند.نماينده مقوله اول: ريلكه. نمايندگان مقوله دوم: برشت، انتسنزبرگر. نمايندگان مقوله سوم: آيش، كرلو. نماينده مقوله چهارم: باخمان.
برخي از شاعراني كه در اين كتاب نمونه هايي از شعرهايشان آمده زاده كشور آلمان نيستند و زبان شعرشان به آلماني ست. و درست هم همينطور است. (مگر ريلكه كه از بزرگترين نمايندگان شعر آلماني ست زاده پراگ نبود.) از اين ميان دو تن توجه خواننده ايراني را به خود جلب مي كند؛ سيروس آتاباي و سعيد، كه هر دو ايراني اند. و يك تأسف از نبود شعري از فريدون فرخزاد، كه به گفته خواهرش فروغ، اشعار اعجاب انگيز و زيبايي به آلماني سروده.
.
مرگ
مرگ بسي سترگ است.
ما با لبان خندان
جملگي از آن اوييم.
هنگامي كه خود را در كانون زندگي مي پنداريم،
آنكه در درون ما مي گريد
اوست.
"راينر ماريا ريلكه"
.
هيروشيما
مردي كه مرگ را برفراز هيروشيما رها كرد،
به كليسا رفت و ناقوس ها را به صدا درآورد.
مردي كه مرگ را برفراز هيروشيما رها كرد،
رفت و خود را حلق آويز نمود.
مردي كه مرگ را برفراز هيروشيما رها كرد،
ديوانه شد؛
اكنون اشباح را از پيرامون خود دور مي كند،
اشباحي كه شب ها سر از خاك برمي دارند
و به سراغ او مي آيند.
اما اين ها واقعيت ندارد:
من او را چندي پيش در باغچه خانه اش،
كه در حومه شهر است، ديدم
نشسته بود و روزنامه مي خواند.
"ماري لوئيزه كشنيتس"
.
قلب خارپشت ها
چگونه مي توانم جنگل ها را
بسرايم؟
چگونه مي توانم قلب خارپشت ها را
بستايم؟
در صورتي كه قلب يك زن، قلب يك مرد
ستودني تر است.
اما آن ها تمايلي ندارند
كه در شعر من ظاهر شوند.
از اين رو در آستانه در مي نشينم
و انتظار كسي را مي كشم
كه وارد خانه شود.
و در اين ميان
جنگل ها را مي سرايم
و قلب خارپشت ها را.
"كورت مارتي"

2006/09/20

میز، میز است - پیتر بیکسل


میز، میز است
نویسنده: پیتر بیکسل
تصویرگر: آنجلا رُل
مترجم: فرزین بانکی
ناشر: زیتون – واحد کتاب
چاپ دوم پائیز 76
300 تومان
.
"پیتر بیکسل" در سال 1935 در "لوتسرن"، شهرکی در سویس به دنیا آمد. نویسنده ای آلمانی زبان است و چاپ اولین کتاب او "در واقع خانم بلوم دلش می خواهد با شیرینی فروش آشنا شود" در سال 1964 شهرت بسیاری برایش به ارمغان آورد. رمان "فصل ها" منتشره در سال 1967 اگر چه با اقبال عمومی و منتقدان روبرو نشد اما در سال 1965 جایزه ی ادبی ی "گروه 47" را به خاطر چهار بخش نوشته شده اش برده بود. در سال 1969 "بیکسل" با چاپ کتاب "داستان های کودکان" شگفتی ی منتقدان را درآورد. کتاب با اقبال بی نظیری روبه رو شد و بلافاصله به بسیاری از زبان ها ترجمه شد و مدت ها جزو پرفروش ترین کتاب ها قرار داشت. این که او را استاد داستان های کوتاه می دانند پربیراه نیست. "بیکسل" در نوشتن داستان های کوتاه و ایجاد موقعیت ها و وقایع منحصر به فرد و نه لزومأ خاص، با خلق شخصیت هایی پیچیده توانایی ی شگرفی دارد. داستان های او مینیاتورهای زیبا و اعجاب آوری ست که خواننده را پس از تمام شدن اثر به تفکر وامی دارد. تنهایی، عدم مخاطب و نداشتن روابط انسانی از جمله مباحثی ست که در آثار او نمایان است. داستان های "بیکسل" گر چه ساده و کوتاه اند اما بار معنایی ی عجیبی بر روح خواننده می گذارد.
"آنجلا رُل" متولد 1963 در فرانکفورت آلمان است و در هامبورگ و لندن در رشته های تصویرگری و طراحی گرافیک تحصیل کرده. تصویرهای بی نظیری که "رُل" برای داستان "میز، میز است" به اجرا درآورده خود گویای فهم هنری ی والای این هنرمند است.
داستان "میز، میز است" یکی از داستان های مجموعه "داستان های کودکان" است. داستانی بسیار کوتاه که به صورت مجزا با تصویرهای خانم "آنجلا رُل" منتشر شده. پیرمردی که از تنهایی ی خود رنج می برد، روزی تصمیم به تغییر زندگی ی خود می کند. او برای شروع این کار دست به تغییر اسامی ی اشیاء اتاق خود می زند. به تختخواب، تصویر می گوید و به میز، فرش و ... (( پیرمرد صبح هنگام مدت زیادی در تصویر دراز کشید...)) پس از مدتی حتی اسامی ی کارهای خود را نیز تغییر می دهد.
"بیکسل" در داستان "میز، میز است" بر خلاف بسیاری از داستان ها که از تغییر رویه ی زندگی سخن می گویند، به آن هایی می پردازد که تغییر را تنها در سطح زندگی و تغییر نام اشیاء می دانند. "بیکسل" آن ها را نه تنها بالاتر از زندگی ی روزمره نمی داند، بلکه برایشان زندگی ی اندوهناک و غم انگیزی پیش بینی می کند.
این داستان در مجموعه های مختلفی در ایران به چاپ رسیده اما هیچ کدام گیرایی ی این کتاب را ندارد. تصاویر "آنجلا رُل" چنان در خدمت مفاهیم داستان است که گویی "بیکسل" از اول با همین تصاویر داستانش را نوشته
. تصاویر "رُل" زیبا و تأثیرگذارند. دو تصویر اول و آخر داستان که در اولی پیرمرد را با پس زمینه ای از کلمات که در واقع همان جمله های آغازین کتاب است می بینیم ودر آخر داستان پیرمرد را با پس زمینه ای از کلمات برعکس که باز هم همان جمله های پایانی ی کتاب است. در هر دو بخش از تنهایی ی پیرمرد صحبت به میان می آید با این تفاوت که در آخر داستان پیرمرد دیگر سلام هم نمی تواند بکند. "رُل" با کشیدن این دو تصویر جهان بینی و درک شخصی ی خود را به عنوان یک هنرمند در اثر "بیکسل" به نمایش می گذارد. استفاده ی از کلمات و نام های اشیاء در به تصویر کشیدن آن ها، و همچنین با تغییر کردن نام ها در ذهن پیرمرد بازی با نام های جدید و قدیم در تصاویر خیره کننده است.

2006/09/08

دراکولا - برام استوکر


دراکولا
نویسنده: برام استوکر
مترجم: جمشید اسکندانی
نشر ثالث
چاپ اول 1376
دوره ی دو جلدی 3950 تومان

.
"برام استوکر" با نام اصلی ی " آبراهام استوکر" در سال 1847 در" کلونتارف"، حاشیه ی ساحلی ی شهر دوبلین ایرلند متولد شد. تا هفت سالگی به دلیل بیماری قادر به راه رفتن نبود و درمان ناگهانی ی او چیزی شبیه معجزه بود.در کالج ترینیتی ی دوبلین به تحصیل پرداخت و مأمور رسیدگی کالج جامعه ی تاریخ بود. در سال 1878 به عنوان منشی ی مخصوص "سر هنری ایروینگ" که مشهورترین بازیگر تأتر انگلستان در اواخر قرن نوزدهم به شمار می رفت، استخدام شد. در همان سال با نامزد قبلی ی "اسکار وایلد"، "فلورانس بالکوم" ازدواج کرد و هر دو ساکن لندن شدند. برای "استوکر" همکاری با "ایروینگ" بسیار مهم بود. در دوره‌ای که "ایروینگ" در حال سفر بود، این فرصت را پیدا کرد تا در کنار او باشد و در جامعه سطح بالای لندن پذیرفته شود. همچنین توانست توسط او با "جیمز مک نیل ویستلر" و "سر آرتور کانن دویل" ملاقات کند.
از "استوکر" کتاب های متعددی به چاپ رسیده: جواهر هفت ستاره، بانوی کفن پوش، مخفیگاه کرم سفید، دوشیزه بتی، لیدی آدلین، قلعه شاه، خانه قاضی، فنجان کریستال، غاصبین مشهور، و ... . اما چیزی که سبب شهرت بی حد و ماندگاری ی این نویسنده در تاریخ ادبیات شد نوشتن و انتشار کتاب "دراکولا" بود.
"دراکولا" در سال 1897 منتشر شد و هنوزبا این که بیش از صد سال از انتشار آن می گذرد کتابی ست خواندنی و قابل تأمل، و از ترسناکترین رمان های منتشر شده. انتشار این کتاب باعث پدید آمدن شیوه و دوره ی نوینی در نگارش داستان های مهیج و ترسناک شد. "دراکولا" داستان سیاه گوتیکی ست که با قدرت تخیل مثال زدنی ای آراسته شده است.
"برام استوکر" قبل از شروع به نگارش "رمان" هشت سال را صرف تحقیق و بررسی در فرهنگ های اروپا و خواندن افسانه‌های مربوط به خون آشامان کرد. با خواندن کتاب هایی چون "تاریخ شگفت آور و تکان دهنده دیوانه ای به نام پرنس دراکولا" و "گزارش ویلکینسون از والاچیا و مولداویا" با شخصیتی تاریخی به نام شاهزاده "ولاد چهارم" پسر "ولاد دراکول" از قوم "والاچیا" آشنا شد. این شخص که در قرن پانزدهم در کشور رومانی می زیسته در زبان والاچی ها به "دراکولا" یعنی "پسر شیطان" شهرت داشته. او بر قلمرو نظامی خود "والاچیا" واقع در جنوب رومانی، با قدرتی برگرفته از خشونت بیش از حد حکومت می کرد. او نه تنها برای ترکان عثمانی، که در بین هم وطنان خود هم به "ولاد تیپیش" یا "ولاد جلاد" شهرت داشت. او در طی دوران حکومتش، به کشتارهای دسته جمعی دست می زد و در اطراف قصرش جنگلی از صلیبهایی به وجود آورده بود که هر کسی، چه مظنون، چه گناهکار و چه کسانی که در آینده احتمال خیانتشان می رفت، بر روی آن ها به چهار میخ کشیده می شدند. گاهی او تنها برای اینکه به مجرمان احتمالی درس عبرتی بدهد، دست به کشتار می زد تا مشکل آفرینان احتمالی از عاقبت خود آگاه شوند. "استوکر" نام شخصیت رمانش را با الهام از این شاهزاده ی خونخوار برداشت. شاهزاده ای که در جنگ های صلیبی نامش در صدر جنگجویان رومانی علیه عثمانیان مسلمان قرار داشت.
"برام استوکر" ویژگی های جسمانی ی"کنت دراکولا"ی خونخوار را در رمان خود مفصل شرح می دهد {حدود 3 صفحه} ویژگی هایی که بسیار استادانه پرداخت شده و این گونه آغاز می شود:
( بارزترین ویژه گی ظاهری کنت دراکولا در چهره اش به چشم می خورد. چهره ای شبیه عقاب و بسیار نافذ و گیرا، گوئی نیروی فوق العاده قوی و مرموزی در آن نهفته که تا شعاع زیادی هر بیننده ای را بی اختیار به خود جلب می کرد و قویأ تحت تأثیر قرار می داد. بینی ای باریک، کشیده و استخوانی همراه با منحنی ای که بگونه خاصی قوس داشت. )
رمان "دراکولا" پیش از آن که ترسناک و مهیج باشد، داستانی ست عاشقانه. عشق کنت دراکولا به ماریا تنها با مرگ خاتمه می یابد و مرگ کنت دراکولا پیش از آن که پایانی خوش برای رمان محسوب شود، پایانی ست تراژیک و غم انگیز.
رمان "دراکولا" سرشار از تخیل، و شخصیت ها، موقعیت ها و حوادث منحصر به فرد است. برخورد منطق استدلالی و خرافات از مهمترین مباحثی ست که در رمان "دراکولا" مطرح می شود. سایه ی موهوم و غیرقابل باوری که زندگی ی " مینا موری"، "جاناتان هارکر" و بسیاری دیگر را به چالشی می کشاند که باور این سایه تنها راه معقول به حساب می آید. ایمان به علم جدید و زدودن آن چیزی که همگان خرافات می پندارند با آمدن کنت دراکولا یکباره فرو می ریزد. پس راهی نمی ماند تا بپذیرند هنوز علم قادر به فهمیدن همه چیز نیست.
خواندن اسناد اعم از خاطرات ، نامه ها و یادداشت ها شیوه ی روایی ی ماجراهای رمان را شکل می دهد. این کار باعث باورپذیرتر کردن وقایع داستان و درگیر شدن خواننده با آن هاست. گویا "استوکر" انبوه اسناد به دست آمده از جریانی واقعی را پیش روی ما گذاشته.
کنار گذاشتن رمان "دراکولا" بعد از خواندن چند صفحه از آن غیرممکن است.

2006/08/24

شاهدبازی در ادبیات فارسی - سیروس شمیسا


شاهدبازی در ادبیات فارسی
نوشته ی: سیروس شمیسا
ناشر: انتشارات فردوس
چاپ اول 1381
2000 تومان
.
"سیروس شمیسا" در 29 فروردین 1327 در شهر رشت متولد شد، از پدر و مادری فرهنگی و رئیس دبیرستان. پس از اخذ دیپلم به دانشگاه شیراز رفت و چند سالی پزشكی خواند. سپس تغییر رشته داد و در همان شیراز لیسانس ادبیات فارسی گرفت. در آنجا با مرحوم مسعود فرزاد محشور بود و در درس اساتید آمریكایی– كه در گروه زبان و ادبیات انگلیسی تدریس می‌كردند– حاضر می‌شد. همچنین در مدرسه ی خان نزد حجت‌الاسلام آقای حسینی، جامع‌المقدمات و مقداری از سیوطی را خواند. ویراستار مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران شد و در دانشگاه آزاد ایران استخدام شد. پس از اخذ فوق لیسانس، به خدمت سربازی رفت و در ضمن خدمت، دوره‌ی دكتری ادبیات فارسی را هم خواند و در سال 1357 رساله‌ی خود را نزد دكتر خانلری دفاع كرد. پس از اتمام دروس دانشگاهی، به تحصیلات حوزوی ادامه داد و برخی از كتب را مانند شرح منظومه، رسائل، قوانین، مغنی، مطول، جوهر النضید و غیره را نزد دكتر سید جعفر سجادی خواند. سپس عضو گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی شد که هنوز در این سمت باقی ست.
دکتر"سیروس شمیسا" پژوهش گر و نویسنده ای فعال و تواناست که تاکنون بیش از 40 عنوان کتاب در کارنامه ی خود دارد.
"شاهد بازی در ادبیات فارسی" در سال 1381 منتشر، و در همان سال توقیف و جمع آوری شد. کتابی جسور و جدید، که در شکستن تابوهای ایرانی همتا ندارد. خود "شمیسا" در مقدمه ی کتاب می گوید: ( عجیب است که با این گستردگی مطلب در ادبیات و تاریخ ما تاکنون نوشته ی مستقلی در این باب فراهم نیامده است. شاید علت قبحی است که در این موضوع است. این کتاب هم ممکن است به مذاق عده یی خوشایند نباشد اما چه می توان کرد؟ ) و کتاب به مذاق عده یی خوشایند نیامد و توقیفش کردند.
همان گونه که از نام کتاب و نقاشی ی روی جلد آن پیداست،همجنس گرایی – مردانه – در ادبیات فارسی موضوع پژوهش این کتاب است. خود می گوید: ( اساسأ ادبیات غنایی فارسی به یک اعتبار ادبیات همجنس گرایی است. در این که معشوق شعر سبک خراسانی و مکتب وقوع در دوره تیموری، مرد است شکی نیست. اما ممکن است خواننده غیر حرفه یی در مورد ادبیات سبک عراقی مثلأ غزلیات امثال سعدی و حافظ دچار شک و تردید باشد. اما حدود نصف اشعار این بزرگان هم صراحت دارد که در باب معشوق مذکر است زیرا در آن ها آشکارا از واژه های پسر و اَمرد و خط عذرا و سبزۀ ریش و این گونه مسائل سخن رفته است. اما بخش اعظم آن نصف باقی مانده هم در مورد معشوق مذکر است منتها خاصیت زبان فارسی طوری است که مثلأ به علت عدم وجود افعال و ضمایر مذکر و مؤنث ایجاد شبهه می کند. باید دانست که مسائلی چون رقص و زلف و خال و خدّ و قد و دامن و تیرنگاه و ساقیگری و امثال این ها که امروزه به نظر می رسد در مورد زنان است در قدیم مربوط به مردان هم می شده است. بدین ترتیب فقط بخش کمی از اشعار قدماست که می توان در آن ها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد کرد. )
"شمیسا" اولین محققی ست که در این باره به چاپ پژوهش هایش می پردازد. چاپ این کتاب نه تنها برای حکومت که برای بسیاری از پژوهشگران متعصب و عرفا و دراویش ایرانی هم گران آمد.
صوفیان پسرهای نوبالغ را کنار خود می نشاندندو از دیدن روی آن ها حظ می بردند. این کار خود را شاهد بازی نام گذاشتند که یعنی در روی زیبایی که خدا آفریده جلوه ای از او می بینیم. که این کار هنوز هم در برخی نقاط در جریان است. نام کتاب برگرفته از این سخن است.
کتاب "شاهدبازی در ادبیات فارسی" در هشت فصل و هر فصل در چندین بخش نوشته شده:
فصل اول: سابقه نظربازی – افلاطون، عشق افلاطونی، رساله عشق ابن سینا، شاهدبازی در ادبیات عرب، شاهدبازی در هند، و ... .
فصل دوم: دوره غزنویان – زلف ایاز، معشوق لشکری یا لعبت سپاهی، معشوق بنده یا لعبت سرایی، ریش معشوق یا سبزه عذار، قابوسنامه و عشق به غلامان، فرخی سیستانی، و ... .
فصل سوم: دوره سلجوقیان و خوارزمشاهیان – سلاطین و وزرا، سلطان سنجر و امردان، نزهة المجالس، مناظرۀ بین لواط کار و زناکار، سبک آذربایجانی، اسماعیلیه، و ... .
فصل چهارم: صوفیان و شاهد بازی – صوفیان امردباز، احمد غزالی، عین القضاة، اوحدالدین کرمانی، عراقی، شیخ روزبهان بقلی، محمد غزالی، سهروردی، احمد جام، شمس تبریزی، مولانا، و ... .
فصل پنجم: شاعران معروف سبک عراقی – سعدی، حکایاتی از بوستان و گلستان، حافظ، عبید زاکانی، و ... .
فصل ششم: دورۀ تیموریان و اوایل صفویه – جامی، محتشم کاشانی، رسالۀ جلالیه، وحشی بافقی، مهر و مشتری، ترسا بچگان، و ... .
فصل هفتم: دورۀ صفویه و افشاریه و زندیه – دورۀ صفویه، رستم التواریخ، پلشت شدن زبان، و ... .
فصل هشتم: دورۀ قاجار – ملیجک و ناصرالدین شاه، ایرج میرزا، دورۀ پهلوی، معشوق دوجنسی،امکانات زبانی، ... .

2006/08/20

آدم ها روی پل - ویسواوا شیمبورسکا


آدم ها روی پل
نوشته ی: ویسواوا شیمبورسکا
مترجمان: مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد
نشر مرکز
چاپ سوم 1382
1250 تومان

.
نقل از مقدمه ی کتاب:
( "شیمبورسکا" متولد دوم جولای سال 1923 در شهر کورینک در استان پُزنان است. شانزده ساله بود که لهستان به تصرف آلمان نازی درآمد. درشرایط سخت به تحصیل پرداخت و پس از اخذ دیپلم به عنوان کارمندی ساده در راه آهن مشغول به کار شد. پس از جنگ همزمان در دو رشته ی زبان و ادبیات لهستانی و جامعه شناسی به تحصیل پرداخت.
اولین مجموعه ی شعرش با عنوان "برای این است که زنده ایم" در سال 1952 منتشر شد. در سال 1953 به عضویت هیئت تحریریه ی هفته نامه ی ادبی - فرهنگی ی "زندگی ادبی" درآمد، که این همکاری تا سال 1981 ادامه یافت. اشعار او به 36 زبان در 18 کشور ترجمه شده. "شیمبورسکا" در سال 1996 جایزه ی نوبل ادبی را گرفت و در 7 دسامبر 1996 سخنرانی ی زیبایی در باب شهود یا الهام شاعرانه در حضور اعضای آکادمی ی سوئد ایراد کرد. )
شیمبرسکا شاعر دقیق و ظریف بینی ست. هوشمند است و ذهن تجزیه تحلیل گری دارد. دنیا را آن جور می بیند که مختص خود اوست. سعی در تغییر و تحول چیزی را ندارد. دنیا را همان گونه که هست می پذیرد و به شعر بیان می کند. وقتی از ظلمی می نالد یا زیبایی ای را وصف می کند، نصیحت یا آرمانی تجویز نمی کند. آن چه هست را می گوید.
.
قرار بود این قرن بیستم ما بهتر از قبل باشد
دیگر فرصت نمی کند این را ثابت کند
سال های اندکی از آن مانده
سلانه سلانه پیش می رود
نفسش به شماره افتاده
... ص 87
"شیمبورسکا" یک راوی ی صرف یا توصیف گر نیست. صاحب اندیشه است و اندیشه هایش را توسط شعر بیان می کند. نگاه او نگاهی‌ست هم انسان دوستانه و هم طبیعت دوستانه. او در شعرهايش انسان را برای نفهمیدن طبیعت ملامت می کند.
.
اسمش را دانه شن می گذاریم.
اما او خود را نه دانه می داند و نه شن
بدون اسم زنده است
چه اسم عام چه اسم خاص
چه گذرا چه ثابت
چه به اشتباه چه درست.
... ص 38
واکاوی ی ذهن انسان، درک و دریافت نگاه آدمی به طبیعت، واژه ها، ارتباط، هنر و اندیشه از مسائل مهمی ست که "شیمبورسکا" قصد بیان آن را دارد. نگاه او به جهان نگاهی خاص است و همین نگاه، شعر او را منحصر به فرد می کند.
.
پیاز چیز دیگری ست.
دل و روده ندارد.
تا مغز مغز پیاز است
تا حدِ پیاز بودن
پیاز بودن از بیرون
پیاز بودن تا ریشه
پیاز می تواند بی دلهره ای
به درونش نگاه کند.
... ص 96
نفرت او از جنگ در شعر هایش پیداست. اما نگاه او در به تصویر کشیدن آن متعلق به خود اوست. طنز را چنان به کار می برد که اصل جنگ تمسخرانگیز به نظر می آید. او جنایت را در لا به لای همین طنز کلام می گنجاند.
.
بعد از هر جنگی
کسی باید ریخت و پاش ها را جمع کند.
نظم و نظام
خود به خود بر قرار نمی شود.
کسی باید آوارها را از جاده ها کنار بکشد
تا ماشین های پر از جسد
عبور کنند.
... ص 54
نگاه ظریف و بیان اندیشمندانه ی "شیمبورسکا" در خاص بودن شعرهایش موثر است.
.
هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد
و اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل
ناشی به دنیا آمده ایم
و خام خواهیم رفت.
... ص 60
.
سیاره ی عجیبی ست و آدم های عجیب روی آن.
در برابر زمان کوتاه می آیند، اما قبولش ندارند
... ص 72
.
هر دو بر این باورند
که حسی ناگهانی آنها را به هم پیوند داده.
چنین اطمینانی زیباست،
اما تردید زیباترست،
چون قبلا همدیگر را نمی شناختند،
گمان می بردند هرگز چیزی میان آنها نبوده.
اما نظر خیابان ها، پله ها و راهروهایی
که آن دو می توانسته اند از سال ها پیش
از کنار هم گذشته باشند چیست؟
... ص 25
شعرهای کتاب " آدم ها روی پل" اغلبشان ترجمه ی اشعاری ست از کتابی به همین نام.
مارک اسموژنسکی، مترجم کتاب، لهستانی ست و دارای تحصیلات عالی در زبان فارسی. دو شاعر فارسی هم برای حفظ روح شعر با او همکاری کرده اند.

2006/08/18

حباب شیشه - سیلویا پلات


حباب شیشه
نویسنده: سیلویا پلات
مترجم: گلی امامی
نشر باغ نو
چاپ اول تابستان 84
3000 تومان
.
سیلویا پلات در 27 اکتبرسال 1932 در جامائیکا پلین ماساچوست در آمریکا به دنیا آمد. پدرش اتو اورلیا در سال 1940 در پی قطع شدن پایش، بر اثر ابتلا به دیابت می میرد. این مرگ تأثیر زیادی بر سیلویا گذاشت. خودش می گوید: "پدرم زمانی مرد که او را خدا می پنداشتم."
در سال 1952 قصه اش "یکشنبه در خانه مینتون ها" در مجله ی مادموازل به چاپ رسید و برنده ی جایزه شد؛ سردبیر مهمان مجله ی مادموازل.
تابستان 1953 به نیویورک می رود و یک ماه در دفتر مجله به کار مشغول می شود. در ضیافت های شکیل شرکت می کند و در هتل درجه یکی به نام باربیزون اقامت می کند. هنگامی که یک ماه اقامتش پایان می یابد و به خانه باز می گردد دیگر آن آدم قبل نیست. دختری ست بسیار افسرده و گوشه گیر. در زیرزمین خانه اش برای خودکشی 50 قرص خواب آور می خورد. پس از مدتی پیدایش می کنند. درمانش کرده و در آسایشگاه روانی بستری می شود.
سیلویا پلات پس از بهبودی، دانشگاه اسمیت را به اتمام می رساند که با جوایز متعددی برای شعرهایش همراه بود. در اکتبر سال 1955 با بورس تحصیلی ی فولبرایت عازم انگلستان شده، در کالج نیونهام دانشگاه کمبریج به تحصیل می پردازد.
تد هیوز، شاعر انگلیسی را در 25 فوریه ی 1956 در همین کالج می بیند و در 16 می ی همین سال با او ازدواج می کند.
سیلویا پلات و تد هیوز صاحب دو بچه می شوند؛ دخترشان "فریدا ربکا" متولد 1960 و پسرشان "نیکولاس فارار" در 1962. و در اکتبر سال 1962 از هم جدا می شوند.
سیلویا پلات پس از جدایی از تد هیوز، در ژانویه ی سال 1963 رمان "حباب شیشه" را با نام مستعار "ویکتوریا لوکاس" در انگلستان منتشر می کند و در 11 فوریه ی همان سال در لندن خودکشی می کند.
سیلویا پلات رمان "حباب شیشه" را بر اساس قسمتی از زندگی ی خود نوشت. داستان رمان مربوط به یک ماه اقامتش در نیویورک برای سردبیری مجله ی مادموازل، و بازگشتش به خانه، خودکشی و اقامت در بیمارستان روانی ست.
انتشار این رمان هفت سال به طول انجامید. پلات مجبور شد رمان را در انگلستان به چاپ بسپارد چرا که قوانین آمریکا کتاب را بر ضد اصول خانواده ارزیابی کرده بود. تنفر سیلویا پلات از مادرش، و در مقابل عشقش به پدر در این رمان کاملأ مشخص است. بحث خودکشی نیز از جمله مواردی بود که باعث متوقف ماندن کتاب در آمریکا شد.
"حباب شیشه" کتاب تکان دهنده ای ست. روایت انسانی ست که گویا چیزی گم کرده و امیدی به یافتنش ندارد. پلات فرو رفتن دختری را در سراشیبی ی افسرده گی چنان به آهسته گی و درست نشانمان می دهد که رها کردن رمان غیر ممکن به نظر می آید.
روایت رمان از دید اول شخص است که خود این امر باعث می شود تا مخاطب ارتباط بیشتری با شخصیت و اندیشه ها و حوادثی که برایش رخ می دهد برقرار کند. هر چه داستان به پیش می رود حال روحی ی دختر وخیم تر و وخیم تر می شود. به نوعی که وقتی دوباره برگردیم و به اوایل داستان نگاهی کنیم گویا با شخصیت دیگری روبروئیم. این تغییر و تحول چنان به خوبی پرداخت شده که ابدأ بیرون از رمان جلوه نمی کند.
خواندن رمان "حباب شیشه" تجربه ی لذت بخش، منحصر به فرد و از یاد نرفتنی ای ست.

2006/08/14

نتایج انقلاب ایران - نیکی آر. کدی


نتایج انقلاب ایران
نویسنده: نیکی آر. کدی
مترجم: مهدی حقیقت خواه
انتشارات ققنوس
چاپ اول 1383
1600 تومان
.
"نتایج انقلاب ایران" سه فصل اضافه شده بر کتاب " ریشه های انقلاب: تاریخ تفسیری ایران معاصر" است که در سال 1981 میلادی در آمریکا و 1369 شمسی به ترجمه ی دکتر عبدالرحیم گواهی به نام "ریشه های انقلاب ایران" در ایران منتشر شد.
مدیران دانشگاه ییل در سال 2002 در خواست چاپ تازه ی کتاب را به نویسنه ی آن نیکی آر. کدی محقق و پژوهشگر مسائل سیاسی پیشنهاد دادند و کدی در ضمن بازنگری، این سه فصل جدید را بر آن کتاب افزود. " ریشه های انقلاب: تاریخ تفسیری ایران معاصر" شامل 9 فصل بود که فصل های جدید 10 و 11 و 12 آن در ایران به صورت کتابی جداگانه به چاپ رسید.
کتاب " ریشه های انقلاب: تاریخ تفسیری ایران معاصر" که در سال 1981 میلادی منتشر شد، روایت تاریخ معاصر ایران را تا زمان انقلاب اسلامی ی 57 پی گیری کرد و کدی در سه فصل اضافه شده بر آن که در سال 2003 میلادی نوشت تاریخ ایران را از سال 1357 تا 1381 شمسی پی گیری می کند. نتیجه گیری و منابع نیز دو بخش آخر کتابند.
عناوین سه فصل کتاب به این قرار است:
1- سیاست و اقتصاد در دوره خمینی 1368 – 1358
2- سیاست و اقتصاد در ایران پس از خمینی
3- جامعه، جنسیت، فرهنگ، و زندگی فکری
فصل اول روایتی ست از دهه ی اول انقلاب؛ انتصاب بازرگان به عنوان نخست وزیر، همه پرسی از مردم درباره ی نظام جمهوری اسلامی، شکل گیری ی مجلس شورای اسلامی، اشغال سفارت آمریکا، حزب جمهوری اسلامی، بنی صدر، رجایی، مجاهدین خلق، جنگ ایران و عراق و عهدنامه ی آتش بس بین این دو.
فصل دوم روایتی ست از انقلاب و ایران پس از مرگ بنیان گذار آن؛ تعیین رهبر جدید، انتخاب هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری، تغییر قانون اساسی ی ایران، دوران سازندگی، انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری، دستاوردهای دوم خرداد، بازداشت دگر اندیشان، ورود مطبوعات آزاد، کنفرانس برلین، کوی دانشگاه، ترور سعید حجاریان، توقیف مطبوعات و روابط آمریکا با ایران.
فصل سوم از چند بخش جداگانه شکل گرفته؛ جامعه، آموزش، بهداشت – زنان و خانواده – هنرها: به ویژه سینما – گرایش های فکری: روحانی و غیر روحانی – جوامع اقلیت – نتیجه گیری.
و بخش آخر کتاب که نتیجه گیری نام دارد، تحلیل شخص کدی ست از وقایع سال های 1357 تا 1381 شمسی در ایران و تأثیر داخلی و خارجی ی آن.
کدی به بررسی ی تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ی ایران در این 23 سال می پردازد. جنگ خلیج فارس، تأثیرات واقعه ی یازده سپتامبر، ورود نیروهای ناتو به ویژه آمریکا به افغانستان و رابطه ی استراتژیک ایران با ایالات متحده را به شکل راوی ی بی طرفی شرح داده، با بصیرت شکل می دهد.
کدی ریاست جمهوری ی خاتمی را در ایران گامی به سوی دمکراسی ارزیابی می کند و از تحولاتی که در عرصه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ی ایران به بار نشست تجلیل می کند. او بر این اعتقاد است که مردم ایران خود می توانند راه دمکراسی را هرچند در مدت زمان زیاد، هموار کنند.
کتاب "نتایج انقلاب ایران" در اواخر سال 1383، در حالی که آماده ی چاپ دوم بود توقیف شد و از کتابفروشی ها جمع شد. توقیف کتابی چون " نتایج انقلاب ایران" که دارای راوی ی بیطرف و میانه رویی چون کدی ست تأسف برانگیز است. کدی از معدود محققان و نویسندگان خارجی ست که به راه اصلاحات در ایران اعتقاد دارد و با براندازی و جنگ با ایران مخالف است. در دسترس نبودن این گونه کتاب ها جا را برای مقاله ها و کتاب های تندروی زیرزمینی، که فاقد نگاهی دقیق و موشکافانه و تحلیل گرند باز می گذارد.
کدی کتاب را با تقدیم نامه ای جالب آغاز کرده:
"تقدیم به مردم ایران
2003 – سال سالگردهای مهم:
* 50 سال از کودتایی که محمد مصدق نخست وزیر ایران را سرنگون کرد.
* 25 سال از رخدادهای اصلی انقلاب ایران.
* 6 سال از انتخاب قاطع محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران.
* مبارزه ادامه دارد."

2006/08/08

خوبیِ خدا - نویسندگان امروز امریکا


خوبیِ خدا
9 داستان کوتاه از نویسندگان امروز آمریکا
مترجم: امیر مهدی حقیقت
نشر ماهی
چاپ اول: تابستان 1385
2400 تومان
.
نویسندگان این مجموعه به نقل از مقدمه ی کتاب؛
(( کارم داشتی زنگ بزن – ریموند کارور:
نویسنده ای که او را مایه ی حیات مجدد داستان کوتاه در چند دهه ی اخیر می دانند. مجموعه داستان "کلیسای جامع" نامزد جایزه ی ادبی ی پولیتزر و جایزه ی حلقه ی ادبی ی منتقدان ملی ی کتاب امریکا شد.
جهنم ، بهشت – جومپا لاهیری:
نویسنده ی هندی تبار متولد امریکا که برای اولین مجموعه داستانش "مترجم دردها" برنده ی جایزه ی ادبی ی پولیتزر در سال 2000 شد. "جهنم ، بهشت" اولین داستان کوتاهی ست که پس از رمان "همنام" نوشته.
تو گرو بگذار، من پس می گیرم – شرمن الکسی:
رمان نویس، داستان کوتاه نویس، شاعر و فیلمنامه نویس سرخ پوست و برنده ی جایزه ی قلم همینگوی در سال 1993.
زنبورها، بخش اول – الکساندر همن:
نویسنده ای بوسنیایی ست که در سال 1992 به امریکا مهاجرت کرد. روزنامه ی گاردین او را ناباکوف جدید نامیده است.
تعمیرکار – پرسیوال اورت:
نویسنده ی سیاه پوست امریکایی که برنده ی جایزه ی آکادمی هنر و ادبیات امریکا، جایزه ی قلم اوکلند جوزفین مایلز و جایزه ی ادبیات جدید امریکاست.
جناب آقای رئیس جمهور – گیب هادسون:
مجله ی اسکوایر از او به عنوان یکی از بهترین نویسندگان تازه نفس امریکایی یاد کرده. مجموعه ی "جناب آقای رئیس جمهور" نامزد جایزه ی قلم همینگوی و برنده ی جایزه ی سو کافمن انجمن هنر و ادبیات امریکا شد و به هفت زبان مختلف انتشار یافته.
فلامینگو – الیزابت کمپر فرنچ:
داستان های او تاکنون در مجلات بسیاری منتشر شده و در بیست و سومین دوره ی جایزه ی پوشکارت مورد تقدیر ویژه قرار گرفت.
خوبی خدا – مارجوری کمپر:
داستان هایش تاکنون در نشریات مختلف امریکا چاپ شده. نخستین رمانش "تا آن روز خوش" در سال 2003 منتشر شد.
شیرینی عسلی – هاروکی موراکامی:
نویسنده و مترجم ژاپنی ی ساکن امریکا که برنده ی جایزه ی ادبی ی یومیوری و جایزه ی ادبی ی نوماست. نویسنده ی 14 رمان و مجموعه داستان است. ))
مجموعه ای از داستان های کوتاه به روز امریکا که بین سال های 2000 تا 2005 از بهترین های منتشر شده شناخته شده اند. یا به انتخاب مجله ی نیویورکر بوده اند و یا در مجموعه ی بهترین داستان های جایزه ی اُ . هنری منتشر شده است.

2006/08/04

شب هول - هرمز شهدادی


شب هول
نویسنده: هرمز شهدادی
ناشر: کتاب زمان
چاپ اول 1357
35 تومان

.
از زندگینامه ی نویسنده چیزی به دست نیاوردم.
شب هول رمانی ست از نوع ادبیات جریان گریز و متعهد، که در دهه ی 40 شمسی باب سلیقه ی نویسندگان نوپرداز و خواننده گان روشنفکر بود. جریانی که در تمامی ی هنرها نمود پیدا کرد و البته از بهترین و شکوفاترین دوره های هنری ی ایران شد.
شب هول رمانی اعتراض گونه است. اعتراض به جامعه، مناسبات افراد و فرهنگ ایرانی. اعتراضی که در دهه ی40 و اوایل 50 شمسی در ادبیات و هنر ایرانی به کار می رفت.
شب هول روایت پیچیده و جا افتاده ای دارد. شیوه ای که به آن سیال ذهن می گویند و از بهترین رمان های ایرانی ای که با این شیوه به روایت داستان پرداخته اند. و البته نه تجدید چاپ شده و نه به درستی به آن پرداخته شده است. و چه محجور مانده.
شب هول روایت نسلی مایوس و شکست خورده است با دشمنانی پر عقده و کینه ورز. دشمنانی که به شدت بر این نسل ضربه وارد می کنند و اگر خودشان بخش مربوط به خود را روایت نکنند، ضربه خورده ها حتی نمی فهند از کجا خورده اند و مخاطبین این رمان نیز.
داستان سه راوی دارد و چند نوع زبان.
اسماعیل، پدر بیمارش ابراهیم را برای مداوا از اصفهان به تهران می آورد. پدربزرگش بهایی بوده و پدرش ابراهیم طرفدار مصدق. در بین راه گاه با راننده هم صحبت می شود و گاه خاطرات خود را به یاد می آورد.
هدایت اسماعیلی استاد دانشگاه است و در حال نوشتن رمانی که سعی می کند زودتر تمام شود. با همسرش که در بیمارستان خوابیده مشکل دارد. خاطرات با دوستانش را به یاد می آورد و تشکیل جمعی برای داستان خوانی و نقد همدیگر.
هادی ابراهیمی مردی ست پا به سن گذاشته که می خواهد با همسرش به عیادت بیماری در بیمارستان رود. مردی ست حکومتی و بسیار با نفوذ و احتمالا ساواکی. یهودی ی مسلمان شده ای ست که انتقام اتفاقی که در کودکی برایش افتاده را با نفوذی که در دولت و دربار دارد از یکی از شخصیت های داستان می گیرد.
وجود بیمارستان در کلیت رمان بسیار زیبا به کار رفته. همچنین اسامی، خاطرات و تداخل زندگی ی شخصیت ها. و از همه مهمتر، داستان ابراهیم پیامبر. زمان روایت در رمان بین حال و آینده در نوسان است. روایت ها مدام با شکست زمانی و روایتی مواجه می شود. اسامی، بسیار با هم شبیه اند و بار معنایی ایجاد می کنند. تمام داستان ها از دید سوم شخص است با تک گویی های درونی ی شخصیت ها که جای دانای کل را می گیرد. فرم، یک دست و بی خدشه ادامه می یابد و این همه خللی بر آن ایجاد نمی کند.
اسماعیل، ابراهیم، هدایت اسماعیلی، هادی ابراهیمی، شخصیت های اصلی ی رمان اند که تشابه اسمشان گویی زندگی شان را به هم متصل می کند. و جالب تر آن که نام دو شخصیت اصلی ی زن داستان، آذر و ایران در زندگی ی راوی ها است.
داستان ابراهیم پیامبر و انتخاب اسماعیل برای امتحان الهی، یکی از کلیدی ترین نکات این رمان است که به درستی نیز پرداخت شده.
رمان، با ترانه ی مرغ سحر با صدای قمرالملوک وزیری، در اصفهان و در اتومبیلی که ابراهیم را به مقصد تهران می آورد آغاز می شود و با همین ترانه نیز پایان می یابد. این بار تهران است و دلیلی برای به یادآوری ی خاطرات برای اسماعیل نمی ماند. پس طبیعی ست که رمان پایان یابد. بخش اسماعیل دارای راوی ی سوم شخصی ست که بر کل رمان احاطه دارد و سکوت او نیز طبیعتا پایان رمان.
شب هول به هر رو از ماندگارترین رمان های ایرانی ست. به خصوص رمان های جریان گریز و مدرن.

2006/07/01

آخرین دفاع ستخر - خسرو روزبه



آخرین دفاع ستخر
گفته های خسرو روزبه
ناشر: انتشارات جنگل
چاپ 13/08/1357
6 تومان

.
خسرو روزبه فرزند ضیاءلشکر بود و زاده ی ملایر. پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشکده ی افسری رفت و در رسته ی توپخانه تحصیل کرد. پس از حوادث شهریور 1320 و اشغال ایران توسط متفقین به حزب توده پیوست و در سال 1323 به همراه عزت الله سیامک سازمان نظامی ی حزب را تاسیس کرد. رهبران حزب توده پس از شکست قیام جعفر پیشه وری و تمام شدن قضیه ی آذربایجان قصد انحلال سازمان نظامی را داشتند که روزبه خشمگین شد و از حزب کناره گرفت و سازمان نظامی را همچنان حفظ کرد. در سال1327 حزب توده تحت فشار شوروی خواستار بازگشت شاخه ی نظامی شد و خسرو روزبه دوباره به حزب پیوست. در همین سال دستگیر شد و در آذر ماه سال 1329 به همراه عده ای دیگر از رهبران حزب از زندان گریخت. روزبه از آن پس تا تیر ماه 1336 که دوباره بازداشت شد، به صورت مخفیانه زندگی می کرد. روزبه را در محله ی بازارچه ی اسماعیل بزاز محاصره کردند و او را که قصد فرار داشت، هنگام بالا رفتن از تیر برق هدف گلوله قرار داده و دستگیرش کردند. سرگرد روزبه قبلا هم بارها دستگیر یا محاصره شده بود اما هر بار گریخته بود و عملیات فرار او نقل محافل بود.
خسرو روزبه ریاضی دان بودن و آشنا به فنون نظامی. از رهبران حزب توده بود و اندیشه های مارکسیستی را تنها راه نجات ایران می دانست.
بازجویی ها و اعترافات روزبه و در نهایت دفاعیاتش در دادگاه از چند جهت با اهمیت است. اول، اعتراف به قتل محمد مسعود، روزنامه نگار و مدیر روزنامه ی "مرد امروز" در سال 1326، تا کشتن او را به دربار منتسب کنند. او در دادگاه این کار را اشتباه عنوان کرد و از آن به عنوان ندانستن درست تئوری های مارکسیستی و افراط گرایی ی در عمل نام برد. دوم، اعتراف به مشارکت شاخه ی نظامی ی حزب در ترور پنج تن از اعضای حزب توده که گویا با هماهنگی ی خود حزب بوده است. کسانی که به گفته ی او برای حزب خطرناک شده بودند. سوم، انتقاد از رهبران حزب توده که خارج از کشور زندگی می کردند. آن ها را کسانی دانست که به جای ماندن در کشور و تأثیر گذاری در بین مردم، گریخته اند و هیچ تأثیری بر مردم ندارند. چهارم، انتقاد از برخی اعمال حزب توده. پنجم، دفاع از کمونیسم و اندیشه های مارکسیستی. ششم، انتقاد از شاه و دربار و نظام سلطنتی.
روزبه سخنوری توانا بود و متن دفاعیات او کتابی مقدس برای اعضا و هواداران حزب توده شد. کتاب که با عنوان "دفاعیات خسرو روزبه، قهرمان ملی" به بازار کتاب های قاچاق وارد شده بود توسط خود حزب توده منتشر شد و این نشان می داد که به رغم انتقادهایی که روزبه بر حزب وارد کرده انتشار این کتاب به نفع حزب بوده و سخنرانی ی آتشین روزبه در دفاع از مارکسیسم بسیار کارایی داشته.
روزبه کتاب دیگری نیز به صورت رساله منتشر کرده با عنوان "اطاعت کورکورانه" که اساس بی منطق و فکر طرفدار یک حزب، شخص، یا اندیشه بودن را زیر سئوال می برد.
خسرو روزبه زندانی بود که انتخاب او به عضویت کمیته ی مرکزی ی حزب توده در پلونوم چهارم خارج از کشور صورت گرفت. دادگاه او بسیار سریع و در چند نوبت در روز انجام گرفت که موجب اعتراض روزبه شد. او کمتر از یک سال پس از دستگیری، در 21 اردیبهشت 1337 با رای دادگاه به جوخه ی اعدام سپرده شد.
کتاب "آخرین دفاع ستخر" در سال 1357 توسط نشر جنگل منتشرگشت و توقیف و جمع آوری شد و به کتابی زیرزمینی تبدیل گشت. "ستخر" لقب و نام مستعار او بود.
این کتاب شامل آخرین دفاع او در دادگاه است. روزبه این دفاع را در پنج بخش انجام داد:
"قسمت اول مقدمه ای ست در خصوص شرایط اوضاع و احوال و عوامل و علل و موجبات و انگیزه هایی که اینجانب را به فرار اولیه واداشت و در دنبال آن نشر مقالات و نگارش رساله ی اطاعت کورکورانه اینجانب را در محضر دادگاه کشانید. قسمت دوم مقدمه ای ست در خصوص توجیه همین عوامل که باعث فرار از زندان دژبان شد و در کیفرخواست تنظیمی بر علیه من ادعا گردیده است قسمت سوم از یک بحث قضائی و فنی در خصوص کیفرخواست و بالاخره در قسمت چهارم دفاع از مندرجات مورد استناد کتاب اطاعت کورکورانه بعمل خواهد آمد و سرانجام قسمت پنجم یک موخره مختصر و مفیدی خواهد بود که با پایان آخرین دفاع به آخر می رسد."
.
شاملو "خطابه ی تدفین" را در ستایش از او در 25 اردیبهشت سال 1354 ( هفدهمین سالگرد اعدام خسرو روزبه ) سرود:
غافلان
هم سازند،
تنها توفان
کودکان ناهم گون می زاید.
...
و خود، سال ها بعد در واکنش به قتل محمد مسعود توسط اوچنین می گوید:
"مناسبت این شعر- اعدام خسرو روزبه – برای همیشه منتفی می شود. بشر اولیه ئی که تنها برای ایجاد بهره برداری ی سیاسی حاضر شود در مقام جلادی فاقد احساس دست به قتل نفس موجودی حتا بی ارج تر از خود بیالاید تنها یک جنایت کار است و بس. تأیید او، به هر دلیل که باشد، تأیید همه ی جلادان تاریخ است. متأسفانه بسیار دیر به اقاریر این شخص دست یافتم."